لوسیدا
لوسیدا
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

میراث مکتب مونتاژ، ایوان پاسر، فانوس‌های دریایی و مکاشفه‌های سینمایی


شماره جدید ژورنال ویدئویی [in [Transition با عنوان مونتاژ: بارگذاری مجدد منتشر شده است. در این شماره که به سینمای آوانگارد روسی و مکتب مونتاژ اختصاص دارد چهار ویدیومقاله از آلوارز لوپز و مارتین، زو بلوف، هلن گریس و کارن پرلمن که در سمپوزیوم «آیزنشتاین برای قرن ۲۱» ارائه شده بودند منتشر شده است. جولیا واسیلیوا در یادداشت معرفی این شماره می‌نویسد این پرونده درباره سینمای آوانگارد روسیه و مکتب مونتاژ است که از طرفی با ترجمه و انتشار متن‌های آن دوره و از سوی دیگر به واسطه رویکردهای علمی جدید مثل دیرینه‌شناسی رسانه، اخیرا مورد توجه فزاینده‌ای قرار گرفته است. ظهور ویدیومقاله به عنوان روش نقد که مجددا مونتاژ را به مرکز توجه مطالعات دانشگاهی سینما بدل کرده، از دیگر ابعاد توجه به مکتب مونتاژ است.



ماه گذشته، ایوان پاسر فیلم‌ساز موج نو چکسلواکی درگذشت. او که پس از تحصیل سینما و ساختن چند فیلم در چک، پس از اشغال روس و پایان بهار پراگ، به همراه دوست و همکارش میلوش فورمن مهاجرت کرده بود، در آمریکا نیز کار خود را ادامه داد. او تا سال ۲۰۰۰، ۱۳ فیلم ساخت و با بازیگران مشهوری (از جمله مایکل کین، عمر شریف، جف بریجز و...) کار کرد اما همه این فیلم‌ها جزء کارهای کمتردیده‌شده بازیگرانشان شدند. فیلیپ فورتادو در یادداشتی به مرور دوران کاری این فیلم‌ساز پرداخته است. او می نویسد آنچه که پذیرش آثار آمریکایی پاسر را سخت می‌کند، عدم مطابقت میان مضامین غالبا گزنده فیلم‌های او و حساسیت طنزآمیز اوست. او به بررسی سیر فیلم‌های آمریکایی پاسر می‌پردازد و درباره Cutter's Way به عنوان فیلمی که در نهایت متریال ایده‌آل برای حساسیت‌های وی را فراهم آورده می‌نویسد: «این یکی از قدرتمندترین فیلم‌هایی است که درباره‌ی داستان‌هایی که ما برای رویارویی با ناتوانی‌ خود می‌سازیم می‌شناسم»



ریموند دلوکا درباره سه فیلم Shutter Island (مارتین اسکورسیزی۲۰۱۰)، Annihilation (الکس گارلند ۲۰۱۸) و Lighthouse (رابرت اگرز ۲۰۱۹) می‌نویسد هر سه این‌ها بازی‌های ذهنی‌ای هستند که توانایی بی‌منطق بودن بشر را به ما یادآوری می‌کنند. به عقیده او فانوس دریایی در سینما یک توپوگرافی ذهن است که ثبات فرضی فرد، بینش و فضا را به آشوب می‌کشد و این با در نظر گرفتن نقش نور و جهت‌دهی فانوس دریایی، جنبه‌ای کنایه‌آمیز به خود می‌گیرد. او همچنین درباره این صحبت می‌کند که متقدم این سه فیلم، رمان «به سوی فانوس دریایی» ویرجینیا وولف است که تصورات درباره شناخت از خود را تخریب می‌کند.




کریستینا آلوارز لوپز یادداشتی که قبلا در پرونده‌ای در حاشیه‌ی کتاب «فرضیه سینما» آلن برگالا نوشته بوده را یادآوری کرده است. برگالا در این کتاب درباره تجربه‌ای که یک نوجوان طی آن فیلمی را کشف می‌کند که تاثیر مهمی در زندگی او خواهد داشت نوشته است. او این تجربه را یک مکاشفه‌ی درونی(intimate revelation) نامیده است. آلوارز لوپز با مرور رابطه‌اش با فیلم The Double Life of Veronique در ارتباط با تجربه‌ای از نوجوانی‌اش نتیجه‌گیری می کند: «این مکاشفه به شکل حقیقی در یک حرکت رفت و برگشتی [بین تجربه‌ی گذشته و حال] به دست می‌آید. چرا که همیشه در پروسه حس کردن مداوم است که قطعات مختلف در ارتباط با یکدیگر جای خود را پیدا می‌کنند (یا نمی‌کنند). نام دیگر این پروسه، زندگی است.»

او همچنین مکاتبه میان آدرین مارتین و کارلس ماتاموروس درباره فیلم Traitor اثر مارکو بلوکیو را برای وب‌سایت ترانزیت ترجمه کرده است. آدرین مارتین می‌نویسد: «رویاهایی که در جای‌جای فیلم وجود دارند -یکی از عناصر اصلی فیلم‌های بلوکیو در سال‌های ۱۹۸۰- تغییراتی سرنوشت‌ساز بر صفحات نظارتی و رسانه‌ها هستند.» «خائن فیلمی سازمان‌یافته با ساختاری قوی است؛ مانند شبکه‌ی تبهکاری‌ای که نشان می‌دهد. هر لحظه و هر اتفاق جزئی پاسخی فوری دارد و همچنین با گذشت زمان و تغییر فضا تاثیری بزرگتر می‌گذارد. این فیلم به عنوان یک فیلم گنگستری کلاسیک با خودسانسوری، اصول اولیه ژانر را روی یک سرنوشت وهم‌آور صرف می‌کند.»


برای اطلاع از به‌روز‌رسانی‌ها ما را در تلگرام دنبال کنید
فانوس دریایی
مرور رسانه ها و برنامه های سینمایی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید