منتشر شده در نوزدهمین شماره از ماهنامهٔ سایهٔ سپید
شبکههای اجتماعی با وجود شباهتهایشان تفاوتهای بنیادینی با یکدیگر دارند و بالتّبع رویکرد و شیوهی برخورد ما هم در هرکدام از آنها متفاوت است. اگر در توییتر فریادهای اعتراضمان را توییت میکنیم، اگر یوتیوبِ فیلترشده مدرسهی دوممان است و از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را آموزش میدهد، اگر در تلگرام هستیم حتّی بعد از فیلترشدنش، اگر در واتساپ هستیم فقط چون فیلتر نشده، اگر در سروش و ایتا و آیگپ نیستیم حتّی اگر مجبورمان کنند، اگر در لینکدین عضو شدیم چون فکر میکردیم یک خبری هست! اگر اسکایپ جلسات تصویریمان را برگزار میکند و اگر کلابهاوس داریم چون گفتوگوهایش برایمان تازگی دارد، اگر زمانی در روستاها زندگی میکردیم و بعد در شهرها زندگی کردیم، اما حالا در «اینستاگرام» زندگی میکنیم.
ماجرای اینستاگرام متفاوت است؛ چون مارک زاکربرگ شیوهی وابستگی را بلد است. از فوریه ۲۰۰۴ که فیسبوک را بارگذاری کرد تا الان که اینستاگرامش بالغ بر یک میلیارد عضو از سراسر جهان دارد ثابت کرده که شیوهی وابستگی را بلد است. فرقی هم نمیکند که اینفلوئنسر باشید یا مخاطب. صبح فردا که بیدار شوید یا دارید استوریهای اینستاگرامتان را چک میکنید و یا مشغول استوری گذاشتن برای فالوورهایتان هستید. درواقع فرقی هم نمیکند که چه محتوایی را تولید و یا دنبال میکنید. به عنوان یک رسانه، چه دنبال آموزش باشید چه سرگرمی و چه خرید و فروش اهمّیّتی ندارد، مهم فقط این است که شما زمان بیشتری را در اینستاگرام سپری کنید. لابد فکر میکنید که اینستاگرام هم یک ابزار است و «با چاقو هم میشه آدم کشت هم میشه نجات داد»؛ امّا واقعیّت این است که در یک نگاه کلّی شبکههایی مثل اینستاگرام که بر اساس «وابستگی مخاطب» فعّالیّت میکنند، اهمّیّتی به محتوای تولید شده نمیدهند.
«رسانه، خود پیام است» عبارت مشهوری است از «مکلوهان» که پیام را به شکل رسانه نسبت میدهد؛ نه آنچه توسّط رسانه منتشر میشود. تاثیر یک رسانه بر افراد جامعه به میزان شدّت تغییراتی است که هر فنّاوری جدید در زندگی روزمرّه به وجود میآورد. بهعنوان مثال در تماس تصویری، ارتباط چهره به چهره بین افراد حذف شده و شاید باعث شود که در بلندمدّت فرد توانایی برقراری ارتباط چهرهبهچهره را از دست بدهد. در اینستاگرام حجم وسیع استوریهای ۱۵ ثانیهای و ویدئوهای یک دقیقهای در بلندمدّت سطح توجّه و تمرکز مخاطب را پایین آورده، بهطورکلّی او را به فردی سطحی و کمحوصله تبدیل میکند.
راهحل فیلتر شدن و یا حذف اینستاگرام نیست؛ امّا ضروری است که بهعنوان یک «فعّال فرهنگی» افراد را تشویق به حضور فعّال در اینستاگرام نکنیم، از اعتیادآور بودن این شبکه و تاثیراتش بر جامعه بگوییم. همانطور که صنعتیشدن کشاورزی و دامداری مزایایی داشته، ضررهای جبرانناپذیری هم وارد کرده است و همانطور که به ضرورت غذای ارگانیک در سفرههایمان رسیدهایم، ضروری است بهعنوان یک «مخاطب» در کنار رسانههایی مثل اینستاگرام از رسانههای ارگانیک هم استفاده کنیم. در کنار خواندن مطالب پراکندهی اینستاگرامی، مطالعهی کتاب را شروع کنیم. بهجای استوری کردن حرفهایمان، با یک دوست به گفتوگو بنشینیم. بهجای عکس گرفتن از لحظات شیرین زندگی و اشتراکش با هزاران نفر، از همان لحظه بهتنهایی لذّت ببریم. بهعنوان یک «اینفلوئنسر» اگر دنبال تاثیرگذاری هستیم به این نکات توجّه داشته باشیم که «رسانه روی پیام تاثیر دارد» و «هر پیامی مناسب هر رسانهای نیست» و سعی کنیم رسانهی درستی را برای ارائهی محتوایمان انتخاب کنیم.
بهطور خلاصه موضوع این نیست که اینستاگرام و شبکههای اجتماعی را از زندگیمان حذف کنیم، موضوع این است که با آگاهی از تاثیراتش، میزان و شکل حضورمان را کنترل کنیم و متقابلاً از رسانههای ارگانیک بیشتر استفاده کنیم.