تعیین اهداف مالی به ظاهر کار آسانی می آید.«می خواهم تا چند سال بعد خانه ای بخرم» یا «می خواهم با آسودگی خاطر بازنشسته شوم» یا «می خواهم فرزندانم را به دانشگاه بفرستم» و از این قبیل. چالش اصلی شما در اینجا تعیین اهداف واقع گرایانه است.
وقتی درک مشخصی از بودجه کنونی تان به دست آوردید، چالش بعدی این است که نقطه هایی را پیدا کنید که بتوانید کمتر خرج کرده یا بیشتر پول درآورید تا بتوانید به اهداف مالی تان دست پیدا کنید. در زیر به چند نکته برای رسیدن به این هدف اشاره می کنیم.
غیر از برنده شدن در قرعهکشی حسابهای قرضالحسنه بانک ها یا قرعهکشی شرکت های تولیدی چای و برنج و مایع ظرفشویی و شیرجه زدن درون استخری پر از پول، تعیین هدفی نظیر بازنشستگی با پنج میلیارد تومان اندوخته طی سه سال آینده آن هم با درآمدی کارمندی، به بیانی کاملاً محترمانه، غیرواقعی است.
بسیار مهم است که نسبی فکر کنید، چیزی که بهصورت واقع گرایانه میتوانید در طول یک سال، با کنار گذاشتن هزینه های احتمالی میتوانید پس انداز کنید چقدر است؟ تصور نکنید که بهیکباره قانونی وضع خواهد شد و شما را به آنچه شایسته آن هستید خواهد رساند. سعی کنید همیشه برای بدترین حالت ممکن برنامه ریزی کنید و بهسختی برای بهترین حالتی که ممکن است برایتان اتفاق بیفتد، تلاش کنید. در این صورت حتماً از برنامه ریزی خود جلو خواهید زد و بدون توسل به اتفاقات ماورائی، به آنچه شایسته آن هستید، میرسید.
دکتر ادوین لاک (Edvin Locke)، پدر نظریهی هدفگذاری و یکی از مشهورترین روانشناسان است. نتایج بررسیهای او به شکل مقالهای خلاصه با نام «ایجاد انگیزه از طریق هدفگذاری هوشمند» منتشر شده است. بعدها این نتایج با روش تحقیق فراتحلیل گستردهای که انجام شد، به اثبات رسیدند. از ترکیب این بررسیها مشخص شد که مهمترین اصول مؤثر در هر تعیین اهداف مالی موارد زیر هستند:
۱. وضوح
اهداف واضح و روشن به مراتب بیش از اهداف کلی و مبهم، درک میشوند.« هرقدر هدفی مشخص و صریحتر باشد، عملکرد رسیدن به آن، دقیقتر تنظیم میشود.»
۲. چالش
بعید است بتوان با اهداف خیلی آسان یا خیلی سخت، به جایی رسید. اهداف وقتی چالشبرانگیز و در عین حال واقعیاند، بالاترین سطح انگیزه را موجب میشوند.
«اهدافی که هر دو ویژگی شفافیت و سختی لازم را دارند، به بهترین شکل ممکن انجام میشوند. بیشترین سطح تلاش در مورد وظایفی صورت میگیرد که تا حدی سخت باشند اما وقتی کاری بسیار آسان یا بیش از حد سخت است، تلاشی برای انجام آن رخ نمیدهد.»
۳. تعهد
تعهد، موجب انگیزه و استقامت مورد نیاز برای دستیابی به اهداف چالشبرانگیز میشود. برای رسیدن به هدفتان باید به کاری که انجام میدهید و علت انجام آن کار، ایمان داشته باشید.«تعهد و احساس مسئولیت در برابر اهداف، زمانی به وجود میآید که (اولا) فرد متقاعد شود آن هدف مهم است؛ (ثانیا) مطمئن باشد که آن هدف دست یافتنی است.»
۴. بازخورد
وقتی اهداف مشخصی تعیین کردید، نظارت و پایش پیشرفتتان در رسیدن به آن اهداف، مهم است.«هدف گذاری زمانی بیشترین اثر را میگذارد که نسبت به پیشرفت در هدف، بازخوردی وجود داشته باشد.»
هدفگذاری مالی
بنابر این بررسی، هدف گذاری مالی بر ۵ معیار بنا شده است که به اصطلاح SMART نامیده میشوند. این واژه از حروف اول ۵ کلمهی زیر تشکیل شده است:
واضح و مشخص (Specific)؛
قابل اندازهگیری ( Measurable)؛
دستیافتنی (Attainable)؛
مرتبط (Relevant)؛
محدود به زمان ( Time-bound).
برای دستیابی به اهداف، باید ۵ معیار فوق را با هم همراه کنید تا در مسیر رسیدن به اهدافتان قرار بگیرید.
اکنون با آگاهی از این معیارها و بهکارگیری آنها، زمان آن رسیده که به تعیین اهداف مالی فکر کنید. اولین گام این است که تعیین کنید چه چیزی برای شما بیش از همه اهمیت دارد. میخواهید با استفاده از پولتان به چه چیزی دست پیدا کنید؟
من و ونسا (نویسنده مطلب و همسرش)، فرایند تعیین هدف را معمولا با توفان فکری شروع میکنیم. بدین ترتیب که مینشینیم و از عقاید و افکارمان صحبت میکنیم تا به ذهنیتی مشابه و مجموعهای از اهداف یکسان برسیم. سپس همه موارد را یادداشت میکنیم. البته در این مرحله هیچ یک از اهداف را دستهبندی نمیکنیم.
من این روش را به همه توصیه میکنم. چراکه ترکیب گفتوگو و نوشتن اهداف میتواند فرایندهای تفکرتان را روشن و شفاف کند. این شفافیت به شما کمک میکند که ارتباط بین پول و زندگی را بهتر درک کنید و در مورد آنها به خوبی فکر کنید. در واقع وقتی متوجه میشوید که با پولتان میتوانید زندگی بهتری برای خود فراهم کنید، فرایند هدفگزینیتان واقعی و محکم خواهد شد.
چه می خواهید؟ واقعاً به چه چیزهایی نیاز دارید؟ وضعیت مالی کنونی تان را ارزیابی کنید. دو لیست تهیه کنید:یکی لیست نیازهایتان و یکی لیست خواسته هایتان. برای درست کردن این لیست، از خودتان سوال کنید:
وقتی شروع به بررسی کردن می کنید، ممکن است متعجب شوید وقتی بفهمید صدها هزار تومان را در ماه فقط برای خورد و خوراک و هزینه های قابل تغییر دیگر خرج می کنید. خیلی از این هزینه ها را می توانید به سادگی کم کنید. کم کردن معمولاً استراتژی بهتری نسبت به قطع کردن است. باید واقع بین باشید. اینکار باعث می شود برای هزینه های غیرقابل پیش بینی آمادگی بیشتری داشته باشید.