اول سلام و عصر بخیر ! (البته من دارم این متن رو عصر مینوسم ، ولی در کل هر وقت که شما میخونید، بخیر!)
اولین آرزویی که در ابتدای متن میتونم براتون داشته باشم ، اینه که هیچوقت سردرگم نشید؛ یا حداقل به وضعیت یک بام و دو هوای من گرفتار نشید. خیلی حس بدی داره؛ خیلی خیلی خیلی بد.
آینده نامعلوم؛ و زندگی نامشخص توام با بی هدفی ، و به شدت از این شاخه به اون شاخه پریدن و رسیدن به همون نقطه ای که ازش اومدی؛ یعنی همون نقطه اول ؛ موقعیتی که برای اون نه نتیجه ای هست ، نه توجیهی، نه شوق و انگیزه ای و نه هیچ چیز دیگه ای که کمی آدم رو به وجد میاره. دلهره و دیر خوابیدن در شب و در تکمیلش، دیر بیدار شده صبح البته، و تقریبا از بین رفتن تمام چیزهایی که مدتی جزو لذت و شادی در زندگی محسوب میشد ، ساده ترین محصول این شرایط هست.
البته این موقعیت رو هر فردی حداقل یکبار توی زندگی تجربه میکنه ، حالا بسته به خودش؛ در سن یا شرایط متفاوت و کسی نمیتونه کتمان کنه این موضوع رو ؛ فلذا بدی من اینه که در بدترین شرایط تجربه اش میکنم و بی میلی خیلی عجیبی تقریبا نسبت به همه چی میاد سراغم و هیچ راهکاری هم براش ندارم!
حتی منی که هنوز وارد دهه بیست سالگی هم نشدم ، ولی احساس میکنم تمام احساساتی که بقیه اون موقع تجربه میکنن ، رو من حداقل یکبار تجربه کردم ، و در ادامه باز هم خواهم کرد. این سطح از نا امیدی به نظرم در این سن خیلی عجیبه و خب متاسفانه من هیچ راهکاری هم ندارم براش ؛ و این خیلی اذیت کننده است!
شاید هم افسردگی ناشی از کنکور هست ، و طبیعی ولی اون بازم کمی امیدواری به بهبودی داره ولی متاسفانه من همونم ندارم :)
در هر حال تنها چیزی که میتونم بهش کمی امیدوار باشم آیه ؛ <<فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا>> ؛؛ <<پس (بدان که به لطف خدا) با هر سختی البته آسانی هست.>> و اینکه همیشه باید { عسر} رو گذروند تا به {یسرا}رسید صد البته!
فقط امیدوارم که ؛ خدا { عسر } و سختی بی انتهای الان رو از ما بپذیره و مارو به {یسرا} برسونه !
اگر هم احیانا مشکلی براتون نداشت، ممنون میشم که برای من هم دعا کنید :)
روز و روزگار به کامتون شیرین :)))
و درپایان اگر هر نوع نظر، انتقاد یا پیشنهادی داشتید، خوشحال میشم که در کامنت یا آیدی ناشناس تلگرام زیر به سمع نظر من برسونید :
https://t.me/TeleCommentsBot?start=sc-340412-sQEjQfO
به پایان آمد این دفتر ...*
حکایت همچنان باقیست ...*