در چهارم خرداد ۱۴۰۰ بیست و چهار روز قبل از روز انتخابات، نام رییسجمهور در میان شش اسم دیگر اعلام شد تمام نمایندگان جامعه که شانس پیروزی داشتند با تیغ استصواب قربانی شدند و با تمام ابزارها صحنه مدیریت شد، اما شاید از پیکر این جامعهی پویا چیزی نو روییده باشد، جامعه در آخرین ساعات با تردید و هشیاری نگاه میکند تا در روز ۲۸ خرداد چه واکنشی نشان بدهد، رای ندادن اعتراضی؟ یا رای دادن اعتراضی؟ چهارچوب منسجمی را برای فهم وضعیت ارایه کردهام.
یکم: انتخابات بازی بی نهایت
مساله انتخابات در ایران امروز را زوایهها و آغازهای متفاوتی میتوان روایت کرد، یکی از مربوطترینها نسبت میان دولت برآمده از رای مردم (صدراعظم/نخست وزیر/رییسجمهور) با نهاد غیرانتخابی (پادشاهی/ ولایت فقیه) طی حدود ۱۲۰ سال گذشته است. چهار قاب تو در تو بستر لازم را برای فهم مختصاتی که در آن قرار داریم را فراهم می آورد: با مقیاس صده به مرور مهمترین مسایل مشروطه تا به امروز پرداخت و با مقیاس دهه به مرور ۷۶ تا به امروز و با مقیاس سال به مرور ۹۶ تا به امروز و با مقیاس روز به مرور بهار ۱۴۰۰ تا امروز.
جنبش مشروطه خواهی و صدور فرمان مشروطه ۱۲۸۴، به توپ بستن مجلس ۱۲۸۸، جنگ جهانی اول ۱۲۹۳ ،کودتا ۱۲۹۹، پایان قاجار و شروع پهلوی ۱۳۰۴ ،جنگ جهانی دوم ۱۳۱۸، ملی شدن نفت ۱۳۲۹،کودتا ۱۳۳۲ و اعلام تک حزبی ۱۳۵۳، پایان پهلوی و انقلاب ۱۳۵۷رویدادهای مهمی هستند که از دوره علی اصغر اتابک تا دوره شاپور بختیار را پوشش میدهد، جنگ هشت ساله ۱۳۵۹، حذف سمت نخست وزیر ۱۳۶۸ و شروع دوره ریاست جمهوری، اما رونق ریاست جمهوری برای نسل معاصر با سال ۷۶ آغاز میشود دورانی که ۶ انتخابات ۷۶، ۸۰، ۸۴، ۸۸، ۹۲، ۹۶ در آن برگزار شده و اثرات آنها شکل دهنده وضعیت امروز ایران است تا این هفتمین انتخابات. از این دوره ۲۴ ساله باید مروری بر چهار سال اخیر (دوره دوم دولت روحانی) انجام داد: تحریم های جدید و در نتیجه و تورم و افزایش نرخ ارز،اعتراضات دی ۹۶، افزایش قیمت بنزین، اعتراضات آبان ۹۸، قطع سراسری اینترنت، ترور دی ۹۸، فاجعه هواپیمای اوکراینی و سایه ۱.۵ساله کرونا یعنی ۴ سال تلخ گره خورده با ناکامی رای دهندگان به روحانی. نمیشود این اتفاق را نادیده گذشت که شهردار منتخب تهران در شروع همین دوره اکنون محکومیتش را برای قتل همسرش در زندان میگذارند. این رویدادهایی هستند که فضای روانی جامعه را شکل داده است. باید به رویدادهای فصل منتهی به انتخابات توجه کنیم: اعلام شورای نگهبان برای شرایط بررسی صلاحیت نامزدها، افشای فایل مصاحبه ظریف، منع ورود حسن خمینی به انتخابات، و در چهارم خرداد اعلام رسمی رد صلاحیت جهانگیری و پزشکیان و رد صلاحیت غافلگیرانه و پرهزنیه علی لاریجانی (هم از جنبه داخلی، هم از وجهه خارجی در مذاکرات با چین، غرب و روسیه) و رد صلاحیت دوباره احمدینژاد که مهم بود اما دور از انتظار نبود. کاستی های قدیمی که خودش را هر دوره نمایش میدهد: حذف نامزدهای زن، احزاب چند نفره، اجماع های چند ماهه با اسمهایی که سخت تلفظ میشوند و زود فراموش میشوند(جمنا، شعسا...) چهرههای تکراری که بارها نامزد شدهاند.
در قاب ۷۶ تا به امروز استفاده حداکثر از ابزارهای مرتبط با اصل ۵ قانون اساسی برای به زیر کنترل آوردن ظرفیت های اصل ۶ قانون اساسی را نشان میدهد، روشن است آداب انتخابات رعایت نمیشود، و تلاشهایی مانند تحصن ۲۶ روزه نمایندگان مجلس ششم در اعتراض به نظات استصوابی بی سرانجام ماند. انتخابات با معنی قواعد مشخص مورد توافق طرفین وجود ندارد، ابزارهایی زیادی ذیل اصل ۶ قانون اساسی برای پیشبینی پذیرکردن وکنترل کامل خروجی انتخابات ها وجود دارد. با اصطلاح یکی از کتابهای موفق حوزه مدیریت بازیها دو دسته هستند، یا مثل مسابقه فوتبال قواعد آن مشخص است تعریف گل زدن و پیروزی مورد توافق همه مشارکت کنندگان در بازی است، یا اینکه نامحدود هستند و قواعد نامشخص است و معنی برد و باخت بعدا مشخص میشود و اصطلاحا بازی بی نهایت است، انتخابات در شرایط ایدهآل میتواند شبیه یک بازی محدود باشد اما در شرایطی که قواعد جدید تحمیل شود نظم بازی هر لحظه توسط یکی از طرفین بازی برهم بخورد انتخابات به یک بازی نا محدود تبدیل میشود، مثل شرایطی یک تیم مجبور باشد با چند امتیاز عقبتر در یک زمین خراب و با کفشهای نامناسب بازی کند هنوز میتواند گل بزند و البته داور میتواند گل را مردود اعلام کند این بازی بی نهایت است دیگر فوتبال نیست، یا به تعبیری آشناتر شطرنج بازی کردن با گوریل است.
آیا نتیجه انتخاباتهای ۷۶، ۸۸ و ۹۲ در یک بازی عادلانه محدود به دست آمده یا آنها هم به جهاتی بازی نامحدود بودند؟
در انتخابات این دوره شوری وجود ندارد، و هر چقدر انتخابات را از معنا تهی میکنند بیشتر نیازمند آن هستند که آن را تبدیل به یک نمایش تلویزیونی کند، که ماشینها یکرنگ نامزدها را به استودیو ببرند و سوالهای بیربط بکنند اما در همان استودیو در طی این سه مناظره اتفاقهایی افتاد که از جنس بازی بی نهایت بود از جنس تن ندادن به قواعد از پیش تعیین نشده و همانجاست که جوانه و امکانها تازه رویید. اگر میدانها و خیابانها خالی است، جنب و جوش در فضای مجازی باقی است: رونق کلاب هاوس، ویس چت تلگرام، لایو اینستاگرام و اسپیس توییتر فضای عمومی جدید جامعه هستند.
بازی بی نهایت دو امکان دارد، یکی رای دادن اعتراضی و دیگری رای ندادن اعتراضی. نباید فراموش کرد که در روز ۲۸ ام برای حداقل ۱۵۰ هزار کرسی شوراهای شهر هم انتخابات برگزار میشود وکف مشارکت بالایی را میسازد.
دوم: هزنیه فایده رای دادن اعتراضی/رای ندادن اعتراضی
با اعلام اینکه در یک انتخابات با تعریف بازی محدود قرار نداریم و به نوعی با ناانتخابات طرفیم که میتوان آن را ذیل بازی های نا محدود قرارداد، به سراغ چارچوبی برای محاسبه هزنیه فایده میرویم:
مشروعیت زدایی یا بازنمایی مقاومت: هر چقدر رای بیشتر ندهند و مشارکت پایین باشد، مشروعیت زدایی بیشتر شده است. در طرف مقابل میتوان گفت هر چقدر به گزنیهی اعتراضی رای بیشتری داده شود قدرت مقاومت مردم بیشتر بازنمایی شده است.
تحقق وعدهها یا کنترل خسارت: هدف دولت میتواند کنترل خسارت ها تا جای ممکن باشد به جای اینکه تحقق وعدهها ایجایی غیر قابل دستیابی هدف آن باشد.
مثلا با رجوع به تجربه ۸۴ تا ۹۲ و شناخت عقبهی سیاسی نامزدها میتوان کنترل خسارت را در پاسخ به این سوالها جستجو کرد:
هزنیه دستیابی به هر کدام از کارکردهای بازنمایی مقاومت و کنترل خسارت، سرمایه اجتماعی است دعوت کردن به رای دادن مستلزم هزنیه کردن از سرمایه اجتماعی است و ناکامی ها موجب از دسترفتن سرمایهی اجتماعی میشود. هرچقدر فاصله میان انتظارات تنظیم شده و آنچه محقق میشود بیشتر باشد آسیب به سرمایهی اجتماعی بیشتر است.
بازی کردن در نا انتخابات (به عنوان بازی بی نهایت) میتواند با هدف بیشینه کردن مشروعیت زدایی باشد که سرمایه اجتماعی حریف از دست میرود اما حداکثر خسارت به جامعه وارد میشود. و میتواند با هدف نمایش مقاومت باشد، و در صورت پیروزی از فردای انتخابات همزمان با کنترل خسارت سرمایه اجتماعی آسیب میبیند. نقطه بهینه جایی است که کنترل خسارت میشود و سرمایه اجتماعی با صادق بودن با رای دهندگان حفظ شود و امتیازی برای مصادره به مطلوب رای اعتراضی برای مشروعیت داده نمیشود.
گروهی به رویکردی کاملا متفاوت میگویند فراتر از منطق هزینه/فایده، رای دادن مضر یا غیر اخلاقی است:
در موارد فوق میشود گفت که رای دادن با هزنیه کم دستاوردهای قابل اندازه گیری دارد، کنشگرانی که استراحت تاکتیکی میکنند برای کار حزبی بعد از انتخابات و کسانی که فقط خیابان را راه چاره میدانند با مردم عادی دلزده و خسته و عصبانی دلایل متفاوتی برای رای ندادن دارند. در هر صورت رای دادن اعتراضی با مسیرهای دیگر متباین است.
رای دادن بی فایده است چون شانس ندارد:
افراد دچار مغالعه post diction شدهاند نظر سنجی ها مثل آینه بغل ماشین است که تصویر پشت را نشان میدهد ولی تاخیر دارد نباید در کمپینی که تاخیر دارد برای حرکت رو به جلو مبنا آن باشد چون غافلگیر میشوند.
چند تناقض:
بخش سوم: نظر سنجی ها و شبکه های اجتماعی و روند ها
چند نکته در مورد نظر سنجیها: با توجه به نظرسنجی ایسپا، کیوآنالیتیکز( ایران اینترنشنال، موسسه پرسش، نهادهایی مثل صدا وسیما )
برخی روند های شبکه های اجتماعی در گزارش آزمایشگاه هوش مصنوعی دانشگاه تهران و هوش مصنوعی بتا میتوان رجوع کرد همین طور به روند جستجوهای گوگل.
چند نکته در مورد نظر سنجیها:
پایگاه رای رییسی: ۱-فرودستان (بدل احمد نژاد)۲ - مردم خسته(نا امیدان از دولت فعلی) ۳- اصولگرایان (نهادهای غیرانتخابی)
پایگاه رای همتی: ۱- طبقه متوسط ۲- رای نه اعتراضی
تحلیل رای ها: بر اساس نظر سنجی ها مشارکت حداقل ۳۵ درصد است و حداکثر ۵۵ درصد است، محتمل ترین مشارکت با داده های امروز بالاتر از ۴۵ درصد است و چون روند رو به رشد دارد میتواند خیز این موج تا ۵۵ درصد برسد. پدیده رایهای دیر هنگام بسیار محتمل است، اگر رای دهنده ها استننباط کنند میوانند اثر گذار باشند (تعدادشان زیاد است) و از همین روزنه کوچک میتوانند دخالت قانونی کنند. مجموعا آرای همتی در نظرسنجی بزانمایی نشده چون مرددها و تصمیم های دقیقه ۹۰ و آرای شرمگین را شامل میشود
مدل مورد پیش بینی من از سهم آرا بر اساس مشارکت ۳۵ تا ۵۵ درصد:
بخش چهارم: پیدا کردن بهترین قیاس
آنالوژیها (قیاسها) بسیار تعیین کننده اند: استعاره های رایج این روزها ماشین/قطار در حال پیش رفتن، استعاره کشتی در حال غرق شدن، هواپیمای در حال سقوط، استعاره خانه در حال سوختن، استعاره بیمار سرطانی زیاد به کار می روند وی یک وجه مشترک همه این استعاره ها این است که عاملیت وجود ندارد و کار از کار گذشته است. اما در جستجوی یک تمثیل بهتر منطبق بر واقعیت میتوانیم یک صحنه نمایش را انتخاب کنیم تماشاگران میتوانند انتخاب کنند که در روی صحنه چه بگذرد و البته آنچه روی صحنه میگذرد بر زندگی افراد تاثیر دارد البته نمایش کارگردانی که دست بالا دارد ولی گاهی می توان نمایش را پیش برد یک جور بازی در بازی است امکان رهایی از آن وجود ندارد امکان بیرون رفتن از بازی نمایش وجود ندارد.
جمع بندی : گفتیم مساله انتخابات در امتداد جنبش مشرطه خواهی است و در شش انتخابات گذشته و به ویژه این انتخابات اخیر به معنی بازی بی نهایت (ناانتخابات) است، دو مسیر وجود دارد یکی رای ندادن اعتراضی با هدف مشروعیت زدایی و کشیده شدن به بیرون صندق، دیگر هم مقاومت با رای دادن اعتراضی و در صندوق به همراه گزینه هایی مدنی مسالمت آمیز دیگر. میتوان سرمایه اجتماعی را با مطرح کردن هدف کنترل خسارت حفظ کرد، در مقابل استدلالهایی که این رای دادن را مضر و باعث گسترش رنج میدانند چند سوال مرتبط با ملت سازی دولت سازی و تنش زدایی پرسیدیم. در مورد نظر سنجی ها تاکید بر آرا مردد، آرا شرمگین که در آخرین لحظات تصمیم میگیرند و در آخرین لحظات به سمت صندوق میروند کردیم پس احتمالی برای موفقیت وجود دارد که در نظرسنجی ها نشان داده نشده اگر مشارکت ۵۵ درصد برسد احتمال رفتن به مرحله دوم ممکن است. در مورد قیاس ها(استعاره) و ظرفیت هایشان گفتیم و اینکه تمثیل بازی نمایش امکان های زیادی میدهد.
و نمیشود به یک تغییر نسبت به انتخابات های گذشته اشاره نکرد: و آن غیبت اکبر هاشمی رفسنجانی است تعلل روحانی (دولت اعتدال)، تردید خاتمی(اصلاحات) و فعال نشدن بخشهای میانه رو تر جنبش سبز همه به غیبت این بازیگر عملگرای سیاست چند دهه اخیر ایران باز میگردد. تصمیم برنامه بزرگترین حزب ایران چه بود؟ به دنبال چه دستاوردی از بی تصمیمی بوده است: بدون پیش رفتن در راه حل رای دادن اعتراضی (و حتی رای ندادن اعتراضی) در شرایطی که مشابه انتخابات ۸۴ است آیا دوباره ناخواسته پیامد این بیتصمیمی ها ۸۴ است که میتوانست اتفاق نیفتد؟!
درآمدهای نفتی و بعد از گذاشتن سالهای سخت به اقتصاد وارد میشوند عرصه بین المللی زمینه مساعدی برای کاهش تنش ها با ایران دارد هر ایرانی به رغم زخم های فراوان میتواند به تصمیم امروزش باز گردد و اولا ۲۹ خرداد ببیند که رای دادن یا رای ندادن او ایران را به چه مسیری نزدکتر کرده و در چهار سال پیش رو ببیند پیامد های انتخاب او در یک نا انتخابات چه بود.