1-
تعطیلات نوروز امسال برنامه ریخته بودم چند شهر بیرون از ایران را ببینم، دو سه روزمانده به عید معلوم شد که آن برنامه جورنمیشود. آخرین روز اسفند و چند روز اول سال جدید را در خیابانهای خلوت و هوای دلپذیر تهران گشت زدم، عیددیدنی رفقا، کافه رفتن، فیلم دیدن، و گاهی هم چند صفحه از کتابی که برای عید کنار گذاشته بودم خواندم.
روز چهارم عید بود گمانم، رفتیم به فریدونشهر، سه روز هم آنجا کنار خانواده و آشنایان بودیم در هوای بارانی و بهاری شمال.
برگشتیم خانه، آن دو روز که تعطیل نبود را رفتم سرکار، پنجره را که معمولا به خاطر شلوغی خیابان ولیعصر بسته نگاه میدارم باز کردم، با چند همکاری که آمده بودند گپ زدیم و تبریک سال نو. بعد برای تطعیلیهای سیزده بدر دو سه روز با جمع دوستان همراه شدم به سفر اصفهان و بعد دوباره برگشت به خانه (پایتخت) جمعه آخرین روز هم استراحت مطلق و صبح هفدهم شروع سال جدید.
در همه ساعتها خبرهای سیل و هواشناسی را پیگری میکردم با اطرفیانم حرف میزدم، چند تا تلفن هم به آدمهایی که نزدیک حادثه بودند زدم. ولی سیل بیشتر از این زندگیِ منِ طبقه-متوسطِ پایتخت نشین را تحت تاثیر قرار نداد، خوردنیهای متنوع و معاشرتهای نوروزی. خلاصه کنم عیدِ نود و هشت را همانطور گذراندم که بدونِ وجود سیل میگذراندم.
2-
اما دیدم و شنیدم: خبرنگارهایی که با سیل از این شهر به آن شهر رفتند، امدادگرهای هلال احمر، سربازها نیروهای نظامی، دواطلبهای جمعیت امام علی، گروههای جهادی، موکبهای هیاتها، داوطلبین بسیج، گروههای کوهنوردی، رانندههای آفرودی و گروههای دانشجویی را که عیدشان را به یاری رساندن گذارندند؛ مواجه با خطر، بیخواب و غذا، با پاچههای لباسهای خیس وگلی در هوای سرد، کنار مردم محلی آققلا، گمیشان، پلدختر، معمولان، شیراز، حمیدیه، سوسنگرد حتی بودند آنهایی هر کجا سیل رفت آنها هم رفتند برای کمک به گلستان وبعد لرستان سپس خوزستان.
از خلال عکسها و فیلمها بارها گریه کرده ام، از روی غرور و افتخار و گاهی احساس شرمساری، بعضی صحنهها را اول بار با بیم و امید تماشا کردیم که آخر موقعیت خطیر چه میشود؟
ویدیو ها: تصویر روستایی که خودش را حفظ کرده در میان سیل ها، تصویر کمک خلبان هلال احمر که سرش شکسته، تصویر مردم روستایی که به هم سنگ میزنند، تصویر یزله خوانی مردم خوزستان بعد از زدن سیلبند، تصویر پژویی که معجزه آسا وقتی جاده آسفالت زیرش فرو میریزد توی سیلاب جان در میبرد، سرهنگی که زانو میزند تا مردم به عنوان پله روی او پا بگذارند و سوار بشوند، تصویر غافلگیر کننده سُرخوردن خودروها در جاده سر بالایی دوازه قرآن، یا تصویر روحانی جوانی که شیخ سالخوردهای را به دوشش میبرد که بنا بر قراین از دو مذهب مختلف هستند، قالیشویی رایگان در شیراز، تصویر زنانی که نان درست میکنند، قصهگوهایی که کودکان را جمع کردهاند و براشان کتاب میخوانند، امدادگران که با چکمه لباس از خستگی روی زمین سخت و سرد خوابشان برده.
3-
خبرهای سیل را اغلب از توییتر دنبال میکنم، ترکیبی از خبرنگارها، کارشناسان حوزه آب، اقلیم شناسها، مهندسان عمران و سد سازی، نیروهای دواطلب و افراد محلی موثق و البته جمعیت هلالاحمر.
با خواندن وقایع و کنار هم گذاشتن تصاویر، یک «روایت» از سیل، بارشها، رودها و سدها و شهرها و روستاهای سیل زده، و سیل زدگان یا آنها که به خاطر تهدید سیل آواره شدند در ذهنم شکل گرفته است، هر کدام از ما روایتِ خودمان را از سیل داریم روایتی که گاهی به یک اطلاع جدید تغییر میکند، این روایتتلاش ما برای فهم رسیدن به حقیقت هستند.
در همین کلنجار برای فهم حقیقت و تفسیر فکتهاست که
مقایسههای مکانی: مثلا در کشور ژاپن سیل چقدرخسارت داشته (رییس دولت، وزیر کشور و وزیر نیرو از این مثال استفاده کردند)،
مقایسه های زمانی: دولت فعلی و دولتهای قبلی و آنکه رایجتر است مقایسه پیش و پس از بهمن 57 ، مثلا توسعه شمال کشور چطور بوده یا زلزله طبس را دولت وقت چطور مدیریت کرد.
مقایسه میان نهادهای دولتی و عمومی برآمده از انتخاب صندوق رای و نهادی حاکمیتی انتصابی هم گاهی انجام میشود.
و بزرگترین شکاف- شکاف میان دولت و ملت است، چنان بزرگ است که اغلب نادیده میماند و در مقایسهها هم جایی نمیگیرد به این معنی که موقع کشف تقصیر یکی بپرسد ملت (مردم) در فعالیتهای معیشتی و و عادتها زیستشان چطور میتوانند تاثیر بر وضع پیش آمده داشته باشند جای د سمت ملت ماجرا هم باید گفته شود، در تعرض به طبیعت و حریم رودها و جنگل، در میل به ویلا سازی و جاده کشی و چوب بری، چوب خری و در یک کلام مصرف کردن منابع سرزمین.
روندهایی هم که شکاف ملت-ملت را نمایش میدهد؛ تنش های بخشی است در مورد استانهای همجوار از جهت منابع آب، مانند خوزستان و اصفهان این بار دعوا این است که چرا آب سیل در اصفهان نیست، یا اینکه مثلا ادعا میشد به سیلزدههای لرستان بی توجهی شده در مقایسه با گلستان.
در مورد کمکهای بین المللی به سیلزدهای کشور با حوادث مشابه در جهان هم مقایسه میشود و این سوال که چرا کمکها کم هست مطرح بود.
برگردم به آن که این تلاشها برای رسیدن به یک «روایت»، بسته به پیشینه ذهنی افرادو فکتهای در دسترس میتواند افراد را به نظرگاههای متفاوت و متضادی برساند، ممکن است به لحظ سیاسی نگاهمان درست یا غلط باشد اما این از آن مواقعی است به لحاظ احساسی باید نگاهمان صحیح باشد. و یک معیار انسانی برای صحت احساسی وجود دارد: دلسوز مردمان(جان انسانها و موجودات زنده) باشیم و همینطور دغدغه ایران، و به تعبیری وطن خانه مشترک مان را داشته باشیم.
4-
خوزستان: تصویری که به تاریخ 19 منتشر شده و وضعیت دبی آب رودخانه های بالادست و پاییندست سدها و ظرفیت مخازنشان را نشان میدهد را به عنوان وضعیت موجود بگیرید، به طور خلاصه تقریبا این سدها پر شدهاند پیش بینی های هواشناسی اردیبهشت پر باران را پیشبینی میکنند اما به طور مشخص آخر این هفته و اوایل هفته بعد بارندگیهای شدید در بعضی نقاط داریم، که در خوزستان یعنی چارهای نیست مگر بارندگیها به پاییندست سدها منتقل شود.
و با گذشت روزهای اول بهار افزایش دما و آب شدن ذخایر برف که مطابق تصویرهای ماهوارهای حجم زیادی دارد، دبی آب ورودی به سدهای خوزستان افزایش مییابد.
توجه داشته باشیم که پهنه خوزستان تامین کننده: بخش بسیار مهمی از منابع آبی، منابع کشاورزی و منابع نفتی ایران است. برای جلوگیری از خطرات برای مدتی جمعیت زیادی باید جا به جا شوند، در شرایطی که شهرهای زیادی از خوزستان دشت است و مسطح، خسارات مالی زیاد بوده وبیشتر هم خواهد شد، اما خسارات جانی کم بوده و باید تلاش کرد تا جانها حفظ شوند.
5-
آگاهی عمومی را بالا ببرید:
الف) آگاهی رسانی به مردم با توجه به اطلاعات رودخانهها و سدها، پیشبینیهای هواشناسی از بارش و تغییرات دما و مطالبه شفافیت تصمیم ها را داشته باشید، تماس با آشنایان و دوستانتان در محل داشته باشید
ب) سکوت کنید اگر جز این چهار گروه نیستید و نمیخواهید باشید: افراد که گوشت و پوست و خانه و کاشانه و مالشان درگیر سیل است، افرادی که در وسط میدان هستند یعنی مسولان و مدیران و گروه های امدادگر و داوطلب، افرادی که از محل سیلها دور هستند اما درگیر تامین و رفع نیازهای سیل زدگان هستند، افرادی که مطالعه گسترده و تفکر نقادانه دارند و خیرخواهانه برای ایران نقدهایشان را منتشر میکنند
ج) تقویت گروه های اجتماعی با تنوع و تکثرشان: (رجوع به نوشته آرمان ذاکری)
د) ترویج کنشگری خوب: ماننده دعوت از پزشکان برای رفتن به مناطق و تقدیر از آنهایی که میروند و قوت میگذارند، و نظیر همین برای دیگر تخصص ها.
ه) قدر شناس کسانی که در میدان هستند باشید و این تشکر را به آنها برسانید
و) حمایت از هلال احمر به عنوان نوک پیکان امداد و نجات کشور
ز) پیگیری و تطلاش برای بالا بردن مشارکت های بین المللی و سازمانهای با توییت کردن گذاشتن عکس ها و مخاطب قراردادن میتواند یک کمپین باشد
ح) به یک یا چند گروه بنابر سلیقه خودتان وصل شوید، کار تیمی را تمرین کنید
ط) در پول دادن میتوانید به چند روش کمک کنید، مبلغ کم باشد اما مشارکت شما در ترویج این رفتار موثر است.
ی)دولت و سیاستگذاری عمومی و توسعه پایدار را تقویت کنید:
ک) تقویت رفتارهای بخردانه بدنه کارشناسی: کارشناسان سد و مدیریت آب و اقیلم شناسان، محیط زیستیها، مدیران اجرایی در اسکان، تامین غذا...
ل) و دسته بندی اطلاعات و تصمیم گیریها برای اینکه بعدا به آنها رجوع شود: بهرهبرداری سد نحوه تخلیه، عدم لایروبی، ساختن جاده و ساختمان در مسیر سیلاب .
در پایان بعد از گذشت این بحرانها: شادی این که در چند روز بسیاری از تالابها و رودهای و دریاچههایی که هر بار خبر خشک شدن و از بین رفتنشان در این سالها آمده بود، خبر ایحیا، پر شدن یا سرریز شدنشان آمد، احترام بگذاریم به طبیعت سرزمین و حق سایر موجودات زنده و همین طور فرزندانمان و نسلهای آینده.
در پایان، ما هر سال اردیبهشتها آخر هفته یا روز تطیل به سفر طبیعت میرویم، شعارمان این بوده «این فصل را با من بخوان» حالا در اولین هفته میخواهیم در همین زمان کم دو روزه یه یکی از مناطق سیلزده برویم، تا هموطنهای آسیب دیده را ببینم دمی کنارشان باشیم و از فضای بی نظیر مهربانی گروه های دواطلب بهره ببریم.