محمد (مرا به نام کوچکم صدا بزن)
محمد (مرا به نام کوچکم صدا بزن)
خواندن ۵ دقیقه·۶ سال پیش

«رویای یک ملت روی دوش من است»

توپ روی نقطه کُرنره، دقیقه 95 بازی ایران و مراکش هست.. شوت روی دروازه.. و گل! کی گُل زد..نمیدونم ولی مطمینا توپ از خط رد شد و تور دروازه تکون خورد - وقت اضافه تمومه، میدونیم بُردیم - همه بالا و پایین می‌پریم،عربده می‌کشیم و برای یک دقیقه اصلا توی اتاق نیستیم.

روزهای بعد، چند ساعت را برای دیدنِ همین چند ثانیه‌ی تعلیقِ توپ از نقطه‌ی کُرنر تا برخوردش به تورِ دروازه و شادیِ بعد از گل، وقت گذاشتم. زمان کِش آمده بود، توی تایم لاین توییتر، اینستاگرام و تلگرام عقب عقب رفتم، عکس‌ها و فیلم‌های جشنِ توی خیابان‌ها،از هر جایِ ایران، از شادی و اضطراب ایرانیهای پراکنده روی جاهای مختلف زمین را تماشا کردم، عقبتر میروم میرسم به شاد‌یهای‌ لحظه‌ی گل، در خانه ها، کافه ها، پارک‌ها و سینماها، زمانی که صورت‌ها کش آمده و چشم‌ها ازهیجان برجسته،تماشاچی‌هایی که توی هوا هستند، فریاد می‌زنند، دور خودشان می‌دوند..همدیگر را بغل کرده‌اند، از ته جانشان خندیده‌اند و چشمانمان خیس شده و نگاه‌هایشان برق می‌زند. در ثانیه ای در دقیقه 95 که ما را به هم جوش داده است...


قبل از زدن سوتِ شروعِ بازی ایران-مراکش، قبل یعنی از آن لحظه‌ای که قرعه‌مان با پرتغال و اسپانیا در یک گروه درآمد، نا امیدی با شکلی جزمی که تیم ما کجا و این حریفان قدر کجا شکل گرفت، تحلیلگرها و فوتبال بین‌های حرفه‌ای چنین گفتند و فکرشان همه‌گیر شد. و بله! لحظه ای که بچه‌ها رویِ خطِ وسطِ زمین ایستادند و بازی با هجوم مراکش به سمت دروازه‌ی ما آغاز شد.. باور جمعی نداشتیم که میتوانیم ببریم، این احتمال را نمیدادیم که از گروه صعود کنیم، اما پس از آن گل دقیقه 95 که مراکش خورد، یکدفعه چیزی در وجودمان کاشته شد، چند ساعت بعدتر که دو تیمِ دیگرِ همگروهمان؛ اسپانیا و پرتغال بازیشان مساوی شد، در گروه ب در صدر نشستیم و آن چیز در وجودمان جوانه زد. قبل از بازی اول فراموش کرده بودیم که فوتبال برای این زیباست که تماشاچی‌هایش را غافلگیر می‌کند، یک لحظه چیزی اتفاق می‌افتد که در شبیه‌سازی‌ها و پیش‌بینی‌ها وجود نداشته!
در بازی با اسپانیا از آنچه توقع داشتیم بهتر بازی کردیم،گلی که خوردیم یک اتفاق بود و در دقیقه 74 گل زدیم چند ثانیه بعد با معلوم شدن خطایِ آفساید، گلِ مردود اعلام شد. ما زودتر به هوا پریده بودیم برای چند ثانیه خیال ما پرواز کرد، چون آن توپ از خطِ دروازه اسپانیا رد شد طلسم نام بزرگ اسپانیا در آن لحظه باطل شد، آن جزمیتِ صعود نکردن از گروه، یک ترکِ بزرگ دیگر خورد. پس ما میتوانستیم با اسپانیا برابر بازی کنیم.آن چیزی که در دلهامان کاشته شده بود و جوانه زده بود باز هم در تمام 90 دقیقه بازی با اسپانیا با سرعت رشد کرد و قد کشید.

فضای بیرونی خانه هنرمندان- شهروندان در حال تماشای بازی ایران و اسپانیا
فضای بیرونی خانه هنرمندان- شهروندان در حال تماشای بازی ایران و اسپانیا


حالا امشب با پرتغال بازی داریم، یک امید همه گیر وجود دارد که پرتغال را ببریم، میدانیم ممکن است، به رغم اینکه از بهترین فوتبالیست‌های تاریخ در آماده‌ترین وضعش تویِ تیم روبرویمان بازی می‌کند.

کارلوس کیروش در مصاحبه بلافاصله بعد از بازی با اسپانیا این عبارات را گفت:

«رویای ما هنوز صعود به مرحله بعد است. می‌دانیم سخت است اما ما می‌خواهیم به دور بعد برویم، ما برای این به اینجا آمده‌ایم.» [1]

کیروش در مصاحبه بعد از تمرینِ تیم ملی در روز شنبه می‌گوید:

«... ما این حق را کسب کردیم که با تلاش بتوانیم به این مرحله برسیم. قبل از آمدن‌مان به روسیه کسی این رویا را برای ما متصور نمی‌شد، اما ما با بازی‌هایمان باعث شدیم تا این رویا همچنان زنده بماند.... رویای یک ملت خیلی وقت است روی دوشِ من است و وظیفه من این است که بتوانم این رویا را به واقعیت تبدیل کنم. خیلی وقت است ما برای این رویا می‌جنگیم، برنامه‌ریزی کردیم تا به اهدافمان برسیم.... متأسفانه روزهایی که از دست دادیم را نمی‌توانیم دوباره به دست بیاوریم و متأسفانه حافظه من بسیار قوی است و همه چیز یادم هست، ولی الان تمرکزم بیشتر برای بازی با پرتغال است...»[2]

در این مصاحبه کارلوس کیروش نام آن چیز را صدا میزند، آنچه در دقیقه 95 بازی اول در دل ما پیدایش شد و همه این روزها بزرگتر شد، ما رویایی داریم، کیروش چقدر خوب نامش را میداند وقتی می‌گوید «ما با بازی‌هایمان باعث شدیم تا این رویا همچنان زنده بماند» و کیروش چقدر خوب میشناسدش وقتی دو روز بعد دوباره تکرار می‌کند « رویای یک ملت خیلی وقت است روی شانه‌های من است.» خیال بزرگترین سرمایه‌‌ی آدم است... امید یعنی مسیری برای رسیدن به رویا وجود دارد، امید و رویا دو روی یک سکه‌اند، در فقدانِ یکی آن دیگری هم وجود ندارد برای رویا داشتن باید خیال پروراند، -نتیجه واقعیِ بازی ایران-پرتغال هر چه که باشد- ما حالا می‌توانیم تخیل کنیم که ایران، پرتغال را ببرد و در مرحله 1/16 هم با یکی از دو تیم اروگویه یا روسیه بازی کنیم، و حتی روسیه میزبان را هم ببریم و به مرحله 1/8 برسیم.

تذکر: می‌دانم اگر قاعده اول در فوتبال غافگیری باشد حتما قاعده دوم این است که در بلند مدت و طی چند دفعه غافلگیری وجود ندارد و آن تیمی در جایگاه بالاتر می ایستد که بهتر است.

جنبه دیگری از رویاها: خاطره‌ها هستند، آن لحظاتِ مشترک، چون بزرگترینِ رویاها جمعی هستند و به همه تعلق دارند .لحظه ای که ما شدیم، شبیه هم شدیم، یکی شدیم، مثلِ لحظه تحویلِ سالِ نو. گاهی چیزی بیرونِ ما، مثل فوتبال میانجی است تا آیینه باشد تا خودمان را ببینیم، خارج از آن مربع سبز و بیرون از آن 90 دقیقه. ملت ما در دوره ای خطیر از حیات جمعیش هست، آزرده و آسیب‌پذیز. خاطره هامان را روی متعصب ترین سلول های حافظه مان حک کنیم، زمانی که کنار سه رنگِ پرچم قرار گرفتیم.


یکی از روستاهای سر پل ذهاب، کودکان بازی ایران و مراکش را از تلویزیون پشت ماشین روی یکی از گروها دواطب کمک تماشا میکنند
یکی از روستاهای سر پل ذهاب، کودکان بازی ایران و مراکش را از تلویزیون پشت ماشین روی یکی از گروها دواطب کمک تماشا میکنند



ششمین جامِ جهانی است هیچ وقت انقدر به صعود نزدیک نبوده‌ایم، مربی و تیمی داریم که میدانند رویای یک ملت روی دوششان است، ما ملتی هستیم که رویایی داریم، ما میتوانیم این جمله های فوق العاده را مرورکنیم و فقط چند کلمه‌ی جدید در آن بگذاریم:
رویای ما هنوز صعود به مرحله بعد {روزهای بهتر} است. می‌دانیم سخت است اما ما می‌خواهیم به دور بعد {روزهای بهتر برسیم} برویم، ما برای این به اینجا {این جهان؛ ایران؛ وطن مان} آمده‌ایم، ما حالا یک قاب خوب داریم. در شروع تنها هستیم هر کدام با خویشتنِ خودمان که باید چیزی را برای بهتر کردن انتخاب کنیم، در آن موقعیت تکرار کنیم: رویای یک ملت روی دوش من است.



پانوشت: نیم ساعت مانده به شروع بازی ایران و پرتغال منتشر شد.

[1] irna.ir/fa/News/82948373

[2] https://bit.ly/2KgihVG

جام جهانیتیم ملیایرانامید
در اینجا (Creating Future) میخواهم به جستجویِ روزهایِ از دست نرفته، بروم. | دل نگران #انسان، #ایران و #زمین، اندیشناک از عاقبت #خویشتن.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید