هدف این مطلب اینه که از نظر روانشناسی ذهنیت شما رو برای تحلیل و بررسی مارکتهای مختلف و چارتها آماده کنه و یه چشمانداز اولیهای از دنیای تموم نشدنی تحلیل تکنیکال واستون خلق کنه.
قرار بود تو قسمت دوم راجعبه قواعد ابتدایی کفشناسی(Knife-Catching) براتون بنویسم. هنوزم برنامه همینه. ولی احساس کردم شاید خیلی از عزیزانی که مطالب من رو میخونن به اصول ابتدایی و روانشناسی تحلیل تکنیکال آشنا نباشن. پس فعلاً قسمت یکونیم رو داشته باشین. مطلب بعدیم -احتمالاً- راجع به قواعد کفشناسی خواهد بود.
چرا مردم از تحلیل تکنیکال استفاده میکنن؟ چه انتظاری از این مدل تحلیلها میشه داشت؟ اصلاً میشه روشون حساب کرد؟
برای اینکه با تحلیل تکنیکال آشنا شین؛ اول باید اینارو بدونین:
میدونجنگ پُره از مین، پناهگاه، سوراخهای کوچیک و بزرگ روی زمین، سیمهای خاردار و سنگر.
فرض کنین شما فرماندهی یه لشکرین؛ میدونین دشمنتون خیلی قدرتمندتر از شماست. با این حال تونستین تو شرایطی که همهچی از دست رفته به نظر میاد، تا اینجا دووم بیارین. صدای توپ و تفنگ همه جا هست. اطرافتون منفجر شده و دشمن موقعیت احتمالی شمارو به خوبی تحلیل کرده و میخواد بیاد سراغتون.
به عنوان فرمانده، بهترین نتیجهای که در این شرایط میتونین بگیرین اینه که برین جاهایی که بمباران شده. خرابههایی که احتمال تخریب دوبارهشون توسط نیروهای دشمن به مراتب پایینتره. جایی که سنگر و مین زیاد باشه، یعنی مرگ قطعی شما و سربازهاتون.
بهترین کار اینه که از جاهایی که هنوز خراب نشدن دوری کنین؛ تو خرابهها احتمال اینکه دشمن خندق بزنه و شمارو احاطه کنه خیلی کمتره. صد البته، شاید دشمنتون اونقدری باهوش باشه که بتونه دستتون رو بخونه و جای خودش رو با توجه به موقعیت شما تغییر بده و منطقه بمبارانشده رو دوباره بمباران کنه. ولی شما میدونین که اگه وارد یه تلهی مرگ نشین، احتمال زندهموندنتون بالای 90% میشه و این منطقیترین تصمیمیه که میتونین بگیرین. در این حالت حتی اگه اشتباه کرده باشید هم فرصت آمادهسازی و وفقدادن خودتون با شرایط جدید رو خواهید داشت.
بازار مثلِ میدون جنگه و دشمنهای شما اینا هستن:
دشمنِ قدرتمندتر از شما همیشه دنبالتونه و لحظهای که کوچکترین اشتباهی ازتون سر بزنه، پولتون میره تو جیبش. اما تحلیل تکنیکال میتونه منطقیترین مسیری که میتونین انتخاب کنین رو بهتون نشون بده و خیلی اوقات تهدیدهارو به فرصت تبدیل کنه.
پرایساکشن(Price Action) هیچوقت با قطعیت آینده رو برای شما به تصویر نمیکشه. ولی با دقت زیادی "احتمال" بالا یا پایین اومدن قیمت بر اساس جریان بوجود اومده رو بهتون میگه.
اگه بر اساس اطلاعاتی که داشتید پیشبینی شما غلط از آب دربیاد، هنوز این فرصت رو دارین که آماده بشین و خودتون رو با شرایط جدید بازار وفق بدین و دوباره، در قیمت و جهتی ورود کنین که شمارو به سود برسونه.
درک غلطی که خیلیها از تحلیل تکنیکال دارن باعث میشه با قطعیت نسبت به اتفاقایی که تصور میکنن قراره بیفته صحبت کنن. اینایی که میگن to the moon یا to zero جزو همین دسته از افراد هستن. فقط کسایی میتونن اهدافِ فضایی واسه خودشون متصور شن که مطمئن باشن جاشون امنه. و همین دسته از افراد در معرض بیشترین ضررها هستن. اگه دقت کنین متوجه میشین کاری که ما قراره بکنیم دقیقاً خلاف روش اینهاست. حقیقتاً روانشناسی پیچیدهای پشت کار ما نهفته نیست. اونا میگن قراره این شِتکوین بمیره و آخرزمان شده و بازار قراره نابود شه و .... ولی ما چارت رو باز میکنیم و الگوی Double Bottom(کف دوقلو) رو میبینیم که یکی از بهترین شرایطِ خرید حداقل برای یه اسکالپه.
امیدوارم این متن کوتاه به تریدرهای تازهکار کمک کرده باشه و اونارو با محیطی که قراره توش باشن بیشتر آشنا کنه.
همیشه یادتون باشه که هیچکس از اتفاقی که قراره تو بازار بیفته اطلاعی نداره. فقط محاسبات و دادهها هستن که احتمال وقوع یه اتفاق رو برای شما روشن میکنن.
قطعیتی نیست و هیچ جای کاملاً امنی تو این میدونجنگ وجود نداره که بخواین بهش پناه ببرین.