(تعارض میان هویت ملی و هویت فراملی در میان نوجوانان)

ظهور جهانی K-Pop کرهای و انیمه و مانگای ژاپنی را باید پدیدههایی دانست که در پیوند میان فرهنگ، اقتصاد و فناوری شکل گرفتهاند و گرچه همزمان در میدان جهانی رسانه قدرت یافتهاند، اما منطق شکلگیری و ساختار صنعتی آنها متفاوت است. K-Pop در بستر سیاست «موج کرهای» و با حمایت دولت کره، شرکتهای بزرگ سرگرمی، آکادمیهای آموزش هنرمندان و سرمایهگذاری حرفهای در تولید موسیقی، رقص و موزیکویدئو پدیدار شد و به یک صنعت منسجم و جهانی تبدیل گردید. در آن طرف، انیمه ژاپنی ادامه سنت بلندمدت مانگا، نظام استودیویی و روایتگری تصویری ژاپن است که از دهههای ۶۰ و ۷۰ آغاز شد و از دهه ۹۰ با جهانیشدن رسانهها و اینترنت گسترش یافت. با وجود این تفاوتها، هر دو صنعت از سه عامل مهم یعنی تولید حرفهای، زیرساخت توزیع دیجیتال و جذابیت زیباییشناختی برای عبور از مرزهای زبانی و فرهنگی بهرهمند شدند و بهویژه در فضای پلتفرمهایی مانند یوتیوب، اینستاگرام، نتفلیکس و زیرنویسسازی داوطلبانه توانستند به سرعت در جوامع مختلف، از جمله ایران، نفوذ کنند و مخاطبان جوان را به خود جذب نمایند.
K-Pop و انیمه، با وجود تفاوتهایشان، هر دو حامل مجموعهای از تصاویر، احساسات، الگوهای رفتاری و استانداردهای زیبایی هستند که برای نوجوان ایرانی میتواند هم جذابیت تازهای ایجاد کند و هم چالشهای هنجاری جدیدی بسازد. استانداردهای زیبایی در K-Pop عمدتاً شامل چهرههای بینقص، آرایش دقیق، لاغری افراطی و هماهنگی اجرایی است؛ در حالیکه انیمه بیش از آنکه بر ظاهر جسمانی متمرکز باشد، با تیپهای شخصیتی اغراقشده، روایتهای احساسی، جهانسازی و ایدههای خاص درباره روابط و قهرمانمحوری اثر میگذارد. در فضای خصوصی و دیجیتال، نوجوانان ایرانی این الگوها را با سرعت بازتولید میکنند، حتی اگر در محیط واقعی جامعه این رفتارها با محدودیت یا حساسیت مواجه باشد. همین امر نوعی تنش هنجاری ایجاد میکند؛ تنشی میان خواست نسلی برای مشارکت در فرهنگ پاپ جهانی و ساختار رسمی فرهنگی ایران که لزوماً با این الگوها سازگار نیست.
نفوذ گسترده این محصولات باعث ایجاد تغییر در ذائقه فرهنگی و زیباییشناختی نسل جدید شده است؛ بهگونهای که موسیقی بومی، روایتهای ایرانی، هنر سنتی و حتی سبکهای پوشش محلی کمتر در مرکز توجه قرار میگیرند. این تغییر لزوماً نتیجه یک انتخاب آگاهانه نیست، بلکه پیامد سلطه رسانهای و دسترسی بیمرز به تولیدات حرفهای خارجی است. در کنار این مسئله، در مورد K-Pop، ترویج استانداردهای غیرواقعی زیبایی و بدن میتواند احساس ناکافی بودن، اضطراب، خودمقایسگی منفی و گرایش به جراحی زیبایی را تشدید کند. در مورد انیمه نیز شکلگیری انتظارات غیرواقعی از روابط یا شخصیتپردازی ممکن است نوجوان را از تجربههای واقعی زندگی دور سازد. مصرفگرایی هویتی نیز پیامد دیگر این جریان است؛ از مد و آرایش کرهای تا کالاهای مرتبط با انیمه، بسیاری از آنها از مسیرهای غیررسمی وارد میشوند و فشار اقتصادی تازهای بر خانوادهها تحمیل میکنند.
این شرایط تولیدات داخلی را هم با مشکل روبهرو میکند. کیفیت بالا و تنوع تولیدات کرهای و ژاپنی، سلیقه نسل جوان را تغییر داده و محصولات داخلی که با محدودیتهای بودجهای، فناوری و آزادی تولید دستوپنجه نرم میکنند، توان رقابت خود را از دست میدهند. این امر بهتدریج مصرفکننده را از تولیدکننده بومی جدا کرده و وابستگی فرهنگی را تقویت میکند. همزمان شکاف نسلی نیز عمیقتر میشود؛ زیرا والدین اغلب قادر به درک جهان K-Pop یا انیمه نیستند و نوجوانان بخش مهمی از هویت و روابط اجتماعی خود را در فضاهای مجازی و فندامهای آنلاین شکل میدهند. این گسست، انتقال ارزشی را دشوار میکند و خانواده را با نوعی ناپیوستگی فرهنگی روبهرو میسازد. علاوه بر این، گرایش به زبانهای کرهای، ژاپنی یا انگلیسی و مصرف وسیع محتوای خارجی میتواند توجه به زبان فارسی را کاهش دهد و آن را برای برخی نوجوانان کمهیجانتر جلوه دهد.
فنداممحوری چه در K-Pop و چه در انیمه در برخی موارد به شکلگیری رفتارهای شبهقبیلهای، تعصب شدید و هویتسازی افراطی منجر میشود؛ تا آنجا که تعلق به یک گروه موسیقی یا یک اثر انیمهای به بخشی از هویت فرد تبدیل میشود. همه این عوامل در کنار هم نوعی دوگانگی هویتی ایجاد میکنند؛ نوجوان ایرانی در جهانی زندگی میکند که از یک سو با هنجارهای رسمی، محدودیتها و ساختارهای فرهنگی ایران مواجه است و از سوی دیگر در فضای دیجیتال با ارزشها و زیباییشناسی آسیای شرقی که آزادانهتر و احساسیتر جلوه میکنند زندگی میکند. این شکاف میان هویت ملی و هویت فراملی میتواند سردرگمی، فشار روانی و ناپایداری هویتی ایجاد کند.
با این حال، K-Pop و انیمه صرفاً تهدید نیستند؛ بلکه میتوانند فرصتهایی برای خلاقیت، آموزش زبان، تولید محتوا، فعالیت اقتصادی و توسعه مهارتهای دیجیتال فراهم کنند. آنچه آسیبزا است، نبود توازن فرهنگی، ضعف تولیدات داخلی، فقدان نظام آموزش سواد رسانهای و عدم مدیریت هوشمند فرهنگی است. بنابراین، رویکرد مناسب نه برخورد صرفاً سلبی یا ایجابی، بلکه ایجاد سیاستهایی است که هم تولیدات بومی را تقویت کند، هم مصرف رسانهای نوجوانان را آگاهانهتر سازد، هم بازار کالاهای فرهنگی را سامان دهد و هم اجازه دهد نوجوان در فضایی امن بتواند هویت خود را در ارتباط میان فرهنگ جهانی و محلی بسازد. ظهور K-Pop و انیمه در ایران پدیدهای گذرا نیست، بلکه تحول ساختاری در میدان فرهنگ و هویت است؛ تحولی که نیازمند توجه جدی پژوهشگران، خانوادهها و سیاستگذاران فرهنگی است.