این نوشته خلاصه و مختصر شده کتاب app empire: make money, have a life, and let technology work for you که بنا به علاقه خودم دوست داشتم بصورت چکیده براتون بنویسمش امیدوارم که حداقل سهمی در موفقیت شما داشته باشم.نوشته چاد موورتا
این کتاب که در نظر من فوق العاده با زبان امروزی و جذاب نوشته شده یک نقشه راه برای خواننده ترسیم میکنه،هرچند افرادی از جمله خودم انتقاداتی به مدل درامدزایی این کتاب دارن با این منطق که این روشها ممکنه قدیمی باشه اما چیزی که من رو شدیدا وادار کرد این کتاب رو اینجا بنویسمش،زاویه دید قابل توجه نویسنده به دنیای اپلیکیشن های موبایل و بازاریابی منحصر به فرد این نوع ایده های بازاریابی و مشتری یابی در دنیای دیجیتاله که من رو به شدت جذب این نوشته کرد.
مقدمه:زندگی من با پول دراوردن از راهی که عاشقش هستم میگذرد.تجارت من در آیفونم هست و من در دنیای مجازی زندگی میکنم .زندگی شگفت انگیزی دارم و کمتر کسی میتواند این طور زندگی کند.من از راه اپلیکیشن های گوشی های هوشمند پول در می آورم.یک اَپ فروش میتواند هر جایی زندگی کند،میتواند هرجایی شغلش را شروع کند،جوان ترین اپ فروش 9 ساله و پیرترین آنها 80 ساله است.
دو نفر از دوستانم ماه ها در فعالیت های عام المنفعه شرکت میکنند درحالی که تجارتشان دارد کارش را میکند.دوست دیگرم فرزندانش رو به سفر دور دنیا میبرد،و دوستی دیگر با همسرش بیشتر ایام سال در اروپا درحال تفریح هستند.این سبک زندگی که آرزوی هرکسی است،زندگی یک اَپ فروش است.وقتی من شروع کردم سر رشته ای از زبانهای برنامه نویسی یا کدنویسی نداشتم.هنوز هم ندارم،فقط انگیزه دارم که در این تجارت موفق باشم.
من این تجارت را از روی تخت بیمارستان شروع کردم،درحالیکه معلوم نبود زنده بمانم.تصادف وحشتناکی کردم و دو عمل جراحی سخت داشتم و 18 ماه درد کشیدم تا خوب شدم.به جز کمک های بیمه،حدود 100هزار دلار هزینه های درمانم شد .در چاهی افتاده بودم که نمیدانستم چطور باید از آن خارج شوم.
تا آن زمان در چند شرکت کار کرده و بیرون آمده بودم.آخرینش معاملات ملکی بود.18 ساعت در روز کار میکردم.دیگر کارمند نبودم،یک برده بودم.
از بیمارستان که برگشتم فهمیدم آنقدر شانس داشته ام که به زندگی برگردم.تصمیم گرفتم از راه گذشته ام دست بردارم و راه جدیدی برای زندگی پیدا کنم.به مرکز بازپروری رفتم که هم جسمم بهتر شود هم فکرم.آنجا مطالعه کتابهای آنتونی رابینز،در راه رسیدن به ایده زندگی آزادانه الهام بخش من بود.یکی از دوستان خوبم مقاله ای درباره اپ فروشی به من داد و گفت باید به این تجارت وارد شوم.فهمیدم بیشتر اپ فروش ها تیم های یک یا دونفره هستند، با هزینه های کم و سودهای میلیون دلاری.هنوز در تخت بیمارستان بودم که ایده یک اپ را کشیدم.سه هفته بعد 1800 دلار قرض کردم و وارد و وارد تجارت اَپ شدم الان سه شرکت تولید کننده اپ دارم و میلیون ها دلار پول.
دوماه بعد از راه انداختن شرکت،یکی از اپ هایم 30 هزار دلار سود کرد،ماه بعدش 120 هزار دلار.تا الان 40 اَپ ساخته ام.این اپ ها بیش از 35 میلیون بار دانلود شده اند.بیش از 90 درصد اپ هایم موفق بوده اند.
من هنوز نمیدانم چطور باید اَپ را به روز کرد،کار را برنامه نویس ها میکنند و توزیعش با اپل و گوگل است.من روی بازار تمرکز کرده ام و کارآفرینی میکنم تا شرکتم را هدایت کنم.هر روز که بیدار میشوم آیفونم را چک میکنم،صبحانه میخورم،یک ساعتی به برون سپاری کارهایم میپردازم و بقیه روزم به استراحت و زندگی شگفت انگیزی سپری میشود.
موفقیت با داشتن یک طرح شروع میشود.با اینکه ساعتهای کمی کار میکنم اما میخواهم در سال های آینده امپراطوری برپا کنم.
شما جواب تمام سوالهایتان را خواهید یافت اما پیشنهاد میکنم قبل از هرچیز ایده ای داشته باشید چون راه ثروتمند شدن از اینجا میگذرد.تکنولوژی صبر نمیکند و صنعت درحال انفجار است.این کار صنعت داغی است که فقط باید اراده کنید و شروعش کنید.میتوانید به راحتی شروعش کنید چون شروع آن مهارت یا دانش زیادی را طلب نمیکند و این صنعت طوری است که میتوانید آزادانه هر کجا باشید و پول دراورید.
ذهنتان را برای موفقیت آماده کنید.با کار نیمه وقت پولدار شوید.تقریبا همه چیز را برون سپاری کنید،از زندگی تان لذت ببرید.با کسانی کار کنید که کاربلدند،پس نیازی نیست خودتان کار کنید.محصولتان را جذاب کنید تا مردم عاشق آن شوند؛با کسانی شراکت کنید که ثروتتان را 2 یا 3 برابر کند و تجارت اپ پایداری ایجاد کنید.
امروز فناوری ابزاری به ما داده که تا آنطور که میخواهیم زندگی کنیم.تنها چیزی که لازم است "خواستن" و یک "ایده" است.هیچ پیش زمینه جنسیت،نژاد،"تحصیلات"، یا موقعیتی لازم نیست.هرگز نباید صبر کنید تا روزی آرزوهایتان توسط بابانوئل محقق شود.می توانید از امروز شروع کنید.
پایان مقدمه
ادامه: فصل اول >> گنج در دستان شما؛چرا اپلیکیشن های موبایل میتوانند شما را پولدار کنند؟!