چند سال پیش، همسایهی سمت چپمان خانهاش را دوطبقه کرد و طبقهی بالا را به خوشنشینی اجاره داد. پشتبام را حیاط کردند و از آن پس چشمشان به نیمی از حیاط خانهی ما روشن شد. ناگزیر، نیمی از فضای حیاط را برای استراحت و گشتوگذار از دست دادم. هر بار که میخواستم برای ورزش صبحگاهی یا قدم زدن زیر سایهی درخت و کنار بوتهها به حیاط بروم، باید دقت میکردم که تنها در محدودهی خاصی قدم بردارم تا مبادا چشم نامحرم همسایه در حین چای خوردن و تماشای محله از حیاط مرتفعشان، به من بیفتد.
امسال همسایهی جدیدمان هم در سر کوچه شروع به ساختوساز خانهای سهطبقه کرده. از بخت بلندم نیم دیگر حیاط هم در دیدرس ایشان قرار گرفته و حالا باید نه با لباس خانگی و یک روسری، بلکه با چادر یا لباس بیرونیِ کاملاً پوشیده به حیاط بروم.
میخواهم ورزش کنم؟ چشمم کور، یا به یک باشگاه سرپوشیدهی خفهی پرهزینه بروم و یا با لباس خیابانگردی در حیاطمان بدوم. اگر هم بعد از چند دقیقه سرتاپا خیس عرق شدم و موهایم به هم چسبیدند و سلولهای پوستم به خفگی افتادند، به خودم دلداری بدهم که بعضیها همین حیاط را هم ندارند؛ یا همین پای دویدن را؛ یا اصلاً نمیدانند ورزش را با کدام ز مینویسند.
میخواهم در هوای آزاد و طبیعت سرسبز گردش کنم؟ دندهام نرم، با همان چادر و لباس پوشیده زیر سایهی درخت قدم بزنم و خوشحال باشم که دستکم وجه و کفّین را آزاد دارم تا باد خنک تابستانی هر از گاهی نوازششان کند و من هم بفهمم لذت خنکای نسیم یعنی چه.
اصلاً زن مسلمان را چه به لذت بردن از مواهب خدادادی طبیعت؟ بتمرگد در چهاردیواری تنگ و تاریکی که گاهی پنجرههایش هم برای حفاظت از اهل خانه در برابر نگاههای پشت پنجرههای همسایه، نیاز به پردههای ضخیم و همیشگی دارند. بنشیند در همان سازهای که خانه مینامندش؛ بهره بردن تمام و کمال از نور طبیعی و هوای آزاد را به خاطراتش بسپارد؛ و اگر هم دلش برای گردش نسیم خنک در لابلای موهایش یا تابیدن اشعهی گرمابخش خورشید بر بازوان و پاهایش تنگ شد، موهایش را جلوی چند گلدان کوچک رنگپریدهی کنج اتاق افشان کند و با بادبزنی بادشان بزند و با بوی کباب، نان خشکش را بخورد!
میپرسم آن مردی که هر روز و در هر ماه از سال میتواند در معرض هوای گرم و سرد و خنک و ملیح چهار فصل قرار بگیرد و از هر کدامشان حظ وافر ببرد، چه میفهمد لذت چند دقیقه آفتاب گرفتن با لباسهای نیمهپوشیده یا تنفس دادن سر و گردن با گردش باد چهقدر است که بتواند برای نیمی از افراد جامعهاش حد کریمانه و شایستهای از امکانات را فراهم کند؟ آن یکیشان که معمار است، هنگام طراحی خانههای مردم از کجا بفهمد همان یک پنجرهای که رو به آپارتمان مقابل میاندازد میتواند آینهی دق یک بانوی شریف باشد که باید روزها و شبهایش را در اتاقی تاریک و پردهپوش به سر ببرد؟ آن دیگریشان که قانون مینویسد از کجا باید درک کند که ممنوعیت ساخت خانههای مرتفع یا دستکم محدودیت طراحی سازههای دارای چشمانداز به سازههای مجاور تا چه حد میتواند برای یک خانوادهی بااصالتِ مسلمان حیاتی باشد؟
وضعیت خانهها و خانوادههای ایرانی را میبینید؟ حیا را کشتهاید! مگر چند درصد از خانمها حاضر میشوند در خانههای هزار سوراخی که مانند یک حباب شیشهای از هر زاویهای محل تماشای همسایگان هستند، تنشان را با لباسهای چندلایه یا پنجرههایشان را با پردههای ضخیم بپوشانند تا حدود الهی و چهارچوبهای اخلاقی برای حفظ کرامت و آرامش خود را رعایت کنند؟ کجای دستورات اسلام آمده که زندگیتان را با دستان خودتان در معرض انواع آسیبهای اجتماعی و اخلاقی قرار دهید و بعد تلاش کنید طبق موازین دین پیش بروید؟
میگویند پایبندی به دستور پروردگار با وجود همهی این شرایط ثواب بیشتری دارد؟ بله دارد. نگارندهی این سطور هم اگر مجبور باشد، حتی حاضر است تمام شبانهروزش را با حدود حجاب اسلامی پشت سر بگذارد و تسلیم شرایط نابهنجار نشود. آن که قائل به حفظ حدود دینش نباشد، هرگز چنین دردنامهای نمینویسد. اصلاً دردی نمیکشد که بخواهد نامهاش کند! اما مگر قانونگذاری برای گسترش معماری اسلامی چهقدر دشوار است که دهههاست افسار آن از دست مسئولان مربوطه در رفته؟ بماند که در سدههای گذشته که قوانین مدونی به شکل امروز وجود نداشت، خانههای ایرانی با سازههای غالباً یکطبقه و حیاطهای مرکزی، بسیار اسلامیتر از امروز بودهاند!
چندی پیش دیدم ذیل نوشتار دوستی که از فراموشی معماری اسلامی گله کرده بود، چند هموطن مدعی روشنفکری نظر داده بودند که معماری اسلامی دیگر چه صیغهای است؟ این حرفهای مندرآوردی از کجا آمده؟ اسلام را چه به معماری؟ کجای دین دربارهی ساختمانسازی حرف زده؟ و...
بد ندانستم که برخی از احادیث و روایات دینی در این زمینه را بازگو کنم:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): از حقوق همسایه بر تو این است که ساختمان خود را بلندتر از خانهی او بنا نکنی که مانع از جریان هوا و وزش نسیم به خانهاش شود؛ مگر به اجازهی خود او [1].
امام صادق (سلام الله علیه): بلندی سقف خانههایتان را بیش از هفت یا هشت ذراع قرار ندهید که محل سکونت شیاطین میشود [2].
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): خداوند متعال شما را از بیست و چهار صفت نهی کرده [...] از جمله نگاه کردن [از مکانهای مرتفع] به درون خانههای مردم [3].
امام صادق (سلام الله علیه): هرگاه خدا نعمتی به بندهاش میدهد، دوست دارد آثار و بروزش را ببیند؛ [به این صورت که بنده] خانهاش را با گچ سفید کند و آلودگیهایش را جارو کند و... [4].
پاورقی:
1. میزان الحکمه، جلد 2، صفحه 920
2. فروع کافی، جلد 8، صفحه 610
3. وسائل الشیعه، جلد 15، صفحه 344
4. ارشاد القلوب، جلد 1، صفحه 195