یکی از جنبههایی که در شخصیتم دوست دارم این است که ناگهان فکری به سرم میزند که کاری (عموماً هنری یا دستی) انجام بدهم و دیگر رهایش نمیکنم تا به سرانجام برسد. من همیشه از پختن کیک میترسیدم، تا اینکه چند سال پیش دستوری برای پخت کیک اسفنجی معمولی یاد گرفتم که بهغایت ساده بود و همه چیزش با قاشق اندازه میشد، بدون همزن و ادا و اصول: دقیقاً روش مناسب ذهن من. دوست دارم چیزی کلی بلد باشم و با ابتکار عمل مدام تغییرش بدهم.
از وقتی آن دستور را یاد گرفتهام به هزار شکل آن را درست کردهام: شکلاتی، با ماسالا، با ارده، با شیره، با ارده و شیره، بدون تخممرغ، بدون بکینگ پودر و... .
چند روز پیش به سرم زد تبدیلش کنم به کیک سیب و نتیجه واقعاً راضیکننده بود. دستورش از این قرار است:
4 ق غ آرد
4 ق غ شکر
5 ق غ روغن مایع (من روغن کنجد ریختم)
5 قاشق غ آب یا شیر
یک قاشق مرباخوری بکینگپودر
یک تخممرغ
یک ریزه وانیل
تا اینجایش میشود همان کیک اسفنجی راحت و همه چیزش را ترکیب میکنی و میگذاری توی فر یا قابلمۀ روی شعلهپخشکن یا توی پلوپز و تمام.
برای کیک سیبم، من همۀ اینها را سه برابر کردم، دو تا سیب پوست گرفتم و رنده کردم، مقداری دارچین و زعفران و گلاب اضافه کردم، سه چهار تا هم گردو خرد کردم و زدم لایش و پختم. به جای شکر هم شیرۀ انگور زدم، نمیتوانم بگویم چقدر چون مایه را چشیدم و وقتی به نظرم شیرینیاش خوب بود شد دیگر شیره اضافه نکردم، شاید پنج، شش قاشق کفایت کند. بستگی دارد چقدر شیرین دوست دارید. کیک من خیلی کمشیرین شد.