چند روز پیش در کنفرانسی عبارت «اقتصاد گیگ» را به کار بردم و خیلی ها از من پرسیدند: "اقتصاد گیگ دیگر چیست؟" احمقانه بود که تصور کنم همه با این مفهوم آشنا هستند. خب پاسخ کوتاه این است که در اقتصاد گیگ افراد با قراردادهای کوتاه مدت یا به عنوان فریلنسر برای انجام کاری استخدام میشوند.
مثلا رانندگان Uber. برای خیلی از آنها اوبر یک کار پاره وقت است. اگر با وبسایت هایی مثل Upwork.com یا Fiverr.com سر و کار داشته باشید، در آنها کلی آدم میبینید که یک «گیگ» کار دارند یا معلم های موسیقی که آخر هفته یک «گیگ» دارند. کم کم خیلی ها دارند به جای کار «پاره وقت» می گویند گیگ.
در چند سال اخیر اقتصاد گیگ عضوی از فرهنگ کار ما شده است. خیلی از مردم علاوه بر «اصلِکاری» یک "side gig" هم دارند. کار تمام وقت دارند و در کنارش بصورت پاره وقت به استخدام کسی درمیآیند یا پروژه خودشان را جلومیبرند.
اما اقتصاد گیگ چقدر فراگیر شده است؟ در سال ۲۰۱۷ «مرکز آمار مشاغل آمریکا» اعلام کرد که 55 میلیون نفر در این کشور شاغل گیگ هستند. این عدد بیشتر از 35% نیروی کار آمریکا را تشکیل می دهد و تا سال 2020 به 43% خواهد رسید.
راننده Uber و Lyft، موزیسین پاره وقت یا عکاس و تصویربردار فریلنسر همه بخشی از این فرهنگ هستند که به سرعت رشد می کند و به عامل مهمی در اقتصاد و نیروی کار بدل شده است. نکته جالب اینکه شرکتها هم اصلا با این موضوع که کارمندان شان یک side gig هم داشته باشند، مشکلی ندارند و اتفاقا دنبال نیروهای خوبی هستند که کار جانبی هم قبول می کنند. این نوع نگاه در خدماتی مثل پشتیبانی و امور مشتریان بسیار صادق است.
مدتی پیش از Directly با من تماس گرفتند. این شرکت از جمله شرکت هایی است که با استفاده از شاغلین بازار گیگ به ارائه خدمات پشتیبانی می پردازد. متوجه شدم که شرکت های ِ مشتری ِ این خدمات هم از داشتن قراردادهایی با این شرایط استقبال می کنند چرا که بازار کار گیگ به آنها این امکان را می دهد که ساعات شناور و متنوعی برای سرویس پشتیبانی خودشان داشته باشند و با این کار مشتریانی راضی تر برای خود دست و پا کنند.
البته نباید منظور من را این طور برداشت کرد که بهتر است همه نیروهای شرکت را پاره وقت استخدام کنیم؛ ابدا. در واقع به کار گرفتن شاغلین گیگ میتواند برای بسیاری از شرکت ها که در ساعات شلوغی کار، فلج میشوند فرصت خوبی فراهم کند تا شرایط بهتری در آن ساعات داشته باشند و بخش های سنگین تر کار را با کمکهای مقطعی جلو ببرند. خیلی از شرکت ها، Pick های فصلی دارند یا مثلا زمانی که «فروش فوق العاده» و «حراج» برگزار می کنند، زیر بار سنگین امور مشتریان له میشوند. در این مواقع چند شاغل «اقتصاد گیگ» میتوانند به کمک تیم امور مشتریان تمام وقت شرکت بیایند و کار را در آن زمان کوتاه و گذرا، آسان تر کنند. زیاد دیدهام طرفداران محصول یا محصولاتی از یک شرکت را که ترجیح می دهند این شور و اشتیاق را در راه کمک به تیم پشتیبانی برند محبوبشان به چند دلار دستمزد فریلنسری تبدیل کنند و با یک گیگ کار به شرکت ادای دین کنند. اتفاقا این جور کارمندها بسیار ماهرتر هم هستند چرا که کاربر محصول شما بودهاند و با چند ساعت آموزش «رفتار با مشتری» می توانند به بهترین نمایندگان محصول شما بدل شوند. و البته اغواگرانه ترین نمای اقتصاد گیگ، کارکردن از خانه است، یا اصلا از هر کجا که دوست دارید.
بر اساس تجربه های Directly این دسته از کارمندان شان یا همان giger ها، به دو دلیل زمان بیشتری را صرف بالا بردن رضایت مشتریان شرکت می کنند. اول به این خاطر که ارزیابی دستمزدی آنها بر اساس تعداد مشتریان خوشحالی که تحویل شرکت داده اند انجام می شود و دلیل دوم به جا گذاشتن یک تجربه کاری خوب برای کارفرما است؛ که این دومی در گرفتن کار بعدی شان به عنوان فریلنسر در بازار کار گیگ اهمیت بسیار زیادی دارد.
اندی برایدون مدیر عامل Directly در این باره می گوید:
انتظارات مشتریان از پشتیبانی نهایت ندارد و مدل های سنتی «امور مشتریان» توانایی راضی نگه داشتنشان را ندارد. مشتریان انتظار پاسخ ِ در لحظه دارند و شرکت ها دارند برای حل کردن این چالش دست و پا می زنند. اینکه پشتیبان های شرکت با تپ کردن روی گوشی شان در حالی که دارند خرید می کنند یا بچه ها را از مدرسه برمیدارند، می توانند جواب سوالات مشتریان شرکت را درباره محصول بدهند، از شرایطی است که با ظهور «اقتصاد گیگ» میسر شده است.
برای من که جواب دادن به چند تا از تلفن های مشتریان وقتی توی صف پمپ بنزین معطل هستم یک گیگ خوشایند است.
با هم ترجمهای را از مقاله آقای شِپ هایکن با نام The Gig Economy Opens The Door For Employment Opportunities خواندیم که در جولای ۲۰۱۸ در وبسایت Forbes منتشر شده است.