سلام "هرکس"من
نمیدانم با تو آشفتگی شروع شد یا آشفتگی مرا بتو رساند ،آشفتگی از بودن شروع میشود یا بودن نتیجه آشفتگی ست ،من اما همچنان درگیر بودن و آشفتگی ام و هیچ چیز عوض نشده ،بنظرت حق دارم یا ندارم ،وقتی هزاران سال از زندگی آدمها گذشته وبعد از اینهمه اختراع و اکتشاف و پیشرفت هنوز دغدغه های اولیه آدم همان است من چگونه تغییر کنم ،هنوز آدمها مانند انسانهای نخستین برای یک لقمه نان همدیگر را میدرند، شاید من اشتباه میکنم ،ولی هنوز هم میخواهند دیگران را وسیله خود کنند ،با جنگ ،باقدرت ،با دین ،با مذهب با سیاست حتی با دانستن با علم با تکنولوژی ،خواست همان است ،اراده بر همان است ،نیست ؟با من حرف نمیزنی ،نگاهم کن ،از اعماق سرگذشت انسان ،تا بحال چند نفر را با نگاه خیالی ات سحر کرده ای ؟نگاه تو تغییر نکرده است .