واکاوی داستان یک ازدواج
این خصوصیت فیلمهای بزرگ سینماست؛ اینکه همانند یک منشور، هرچه پیش میرویم و بیشتر درگیر اثر میشویم، سطوح معنایی مختلفی از آن برایمان آشکار میشود. «دختر گمشده» اثر دیوید فینچر نیز چنین فیلمی است. یک اثر چندلایه که فضای رمزآلودش ما را کاملاً به درون خود میبلعد. «دختر گمشده» حاصل کار فیلمسازی است که در عرصهی تکنیک و کار با ابزار سینما به جایگاه بالایی در سینمای امروز رسیده و آثارش را نیز با هوش بالا میسازد؛ ویژگیای که این روزها خیلی کم با آن برخورد میکنیم. در این نقد از چند زاویهی متفاوت نگاهی میاندازیم به این فیلم پیچیده که بار دیگر ما را یاد اتمسفر تیرهوتار «زودیاک» انداخت. شاهکار دیگری از دیوید فینچر!
نیک (بن افلک) و امی (رزموند پایک) زن و شوهری هستند که در سال پنجم زندگی مشترک خود، نیک با یک هدیهی غافلگیرانه از سوی امی روبرو میشود. او که سعی دارد معمای این هدیه را حل کند، متوجه میشود امی گمشده است، ولی این گمشدن غیرعادی است؛ چون همهچیز خبر از کشته شدن او دارد و انگشت همهی اتهامها بهسوی نیک است...
«دختر گمشده» بازگشت دیوید فینچر به حوزهی قدرتش بود؛ نگاهی به نیمهی تاریک آدمهای معمولی در زندگیشان. این بازگشت البته به لطف رمان و بعد هم فیلمنامهی دقیق «گیلیان فلین» امکانپذیر شده است که نقش او در خلق کردن یکی از بهترین فیلمهای دههی گذشته به اندازهی نقش کارگردان و شاید حتی بیشتر از او پررنگ احساس میشود. فیلم یک سؤال اصلی دارد: «توی سرت چی میگذره»؟ سؤالی که در حقیقت خطاب به همهی کسانی است که در زندگی مشترک هستند و جوابهایش قطعاً به تعداد آدمها و به تناسب پیچیدگیهای شخصیتیشان متفاوت است.
در این فیلم، شاید به نظر برسد که به فرهنگ بهشدت فمینیستی آمریکا کمی اعتراض شده است؛ زیرا بااینکه رفتارهای امی بههیچعنوان قابل توجیه نیستند، اما بااینحال بیننده بهشدت نیاز به یک قهرمان زن دارد که بهسختی بتوان شرایط بازخواست او را فراهم کرد. با نگاهی عمیقتر باید توجه کرد که در روابط اجتماعی، هر عملی را عکسالعملی است در خلاف جهت؛ اما نه به همان اندازه، بلکه بزرگتر! شاید عمق تأثیری که چنین رفتاری روی یکی از طرفین در زنگی مشترک میگذارد، سزاوار بود که با چنین آبوتابی به نمایش درآید. در این روایت، مسئله هیچکدام از طرفین نیستند، مسئلهای که به آن پرداخته میشود درواقع یک رابطه و تحلیل آن با تمام شئوناتش است و این رابطه یک «ازدواج» است.
همچنین این فیلم نشان میدهد که چقدر رسانه تأثیر مستقیمی بر افکار مردم دارد و اینکه چقدر بهسرعت میتواند نظر مردم را نسبت به هر چیزی تغییر دهد. برای مثال پس از مصاحبه جنجالی نیک، خواهرش اینترنت را چک کرد و بلافاصله بازخوردهای مثبت را دید.
یا در جایی از فیلم، نیک میگوید: «مردم از من بدشون میاد، بعد خوششون میاد، دوباره متنفر میشن و حالا هم که دارن عاشقم میشن»!
اَفلِک در گذشته در نقش افراد قدرتمند و ثروتمند بازی خوبی ارائه داده اما در اینجا ناگهان از عرش به فرش آمده تا بازی در نقش «نیک دان» را تجربه کند و بهخوبی از پس نقش انسانی که بهتدریج افول میکند، برآمده است. پیشتر، از اَفلِک به دلیل خشک و مغرور بازی کردن انتقاد میشد اما در اینجا او برای بازی در نقش انسانی که با افکار عمومی روبرو است، بهخوبی آماده است؛ این نقش نسبتاً مشکل است و به میزان مشخصی فروتنی و بازی زیرپوستی احتیاج داشته که اَفلِک این را درک کرده و دقیقاً تیر را به هدف زده است.
بااینحال میتوان به «دختر گمشده» ایراداتی «غیر محتوایی» هم وارد دانست که از جملهی آنها، خشونت افسارگسیختهی فیلم است. با وجود اینکه رمان «دختر گمشده»ی فلین، فضایی تیرهوتار را برای روایت داستانش برگزیده بود، حالا در روایت سینمایی نیز در همکاری مشترک فلین با دیوید فینچر، این فضا حتی بیشازپیش با خشونتی آشکار به رخ تماشاگر کشیده شدهاست. این خشونت از صحنههای حاوی ضربوشتم گرفته تا تجاوز متغیر هستند و فینچر مانند گذشته، ملاحظهای در بهتصویرکشیدن خشونتها به خرج نداده که مشخصاً اتفاق تازهای برای طرفداران وی به شمار نمیرود.
و اما مونولوگ پایانی فیلم که شما را به تحسین وامیدارد؛ به تحسین فیلمی که با داشتن ساختار عالی، هیجان کافی، برگهای برنده برای رو کردن و مقدار کافی از عناصر دلخواه برای هر بینندهای، بیش از ۱۴۰ دقیقه شما را محو میکند:
«آیا این رؤیا بود؟! چه سریع گذشت!
وقتایی که به همسرم فکر میکنم، همیشه به سرش فکر میکنم. تصور میکنم که جمجمهی دوستداشتنیشو میشکنم، مغزشو میشکافم، و سعی میکنم به جواباش برسم، اصلیترین سؤالهای هر ازدواجی:
"به چی فکر میکنی؟"
"حالت چطوره؟"
"با همدیگه چیکار کردیم؟..."»
«دختر گمشده» درمجموع، اثری زنده و جذاب است که در فضای سیاهی که فینچر مانند همیشه ترسیم کرده، میتواند که در زمرهی آثار اقتباسی که مورد علاقهی اسکار است، جای بگیرد. نگاه بیرحمانهای که فینچر به مقولهی ازدواج داشته، میتواند یک پُتک بزرگ برای افرادی باشد که عاشقپیشه هستند و فکر میکنند که به شناخت بسیار خوبی از یکدیگر دست پیداکردهاند. «دختر گمشده» مخاطبش را به تفکر دربارهی روابط زندگی وامیدارد و به ما اعلام میکند که عشق آتشین میتواند تبدیل به یک گرز آتشین در رابطه شود.
احسان حسن زاده
کانال تلگرام نشریه : t.me/decoupage_sharif