نشریه دکوپاژ | Decoupage
نشریه دکوپاژ | Decoupage
خواندن ۶ دقیقه·۳ سال پیش

دو نقد بر فیلم درخت گردو

چند میگیری گریه بندازی

داستان فیلم جدید مهدویان به فاجعه‌ی بسیار غم‌انگیز بمباران شیمیایی سردشت می‌پردازد و در دل آن سرگذشت مردی کًرد، با بازی پیمان معادی که برای حفظ جان همسر و فرزندان خود در تکاپو است را به تصویر می‌کشد. اما آیا می‌توان اسم این فیلم را فیلمی موفق گذاشت؟ متأسفانه پاسخ خیر است.

از بازی گرفته تا فیلم‌نامه و روایت، اشکالات زیادی در این فیلم دیده می‌شود که باعث می‌شود در نهایت با فیلمی ضعیف مواجه شویم.

چیزی که درخت گردو از آن رنج می‌برد، نداشتن هویت است.

چه می‌توان راجع به این فیلم گفت؟ آیا فیلم یک ملودرام است؟ در آخر متوجه می‌شویم که فیلم بر اساس داستانی واقعی است. اگر صرفاً همان داستان واقعی دقیقاً روایت می‌شد، باید انتظار مستند را ‌می‌داشتیم؛ اما نشد. پس باید پیچ‌وخم‌های داستان بیشتر و اصطلاحاً دراماتیزه شود تا شاهد یک ملودرام باشیم.

اگر درخت گردو را یک ملودرام درنظر بگیریم، ملودرام بدی است و تنها در به گریه انداختن مخاطب خوب است که آن هم گاهی بیش‌ازحد می‌شود.

فضای فیلم فقط با شلوغی پر شده و شما را غرق نمی‌کند. بله، سکانس‌های غم‌انگیز شکل می‌گیرد اما انگار تنها می‌خواهد شما را بیشتر بگریاند و هیج هدف والاتری را دنبال نمی‌کند.

از بازی‌ها اگر بگوییم، می‌توان بازی پیمان معادی را قابل قبول خواند با آن که بهترین بازی‌اش نیست ولی به عنوان یک مرد کُرد، باورپذیر است. اما مهران مدیری باری دیگر در یک نقش جدی دیگر عملکرد ضعیفی دارد و چیزی به نقش اضافه نمی‌کند و شاید حضورش فقط برای فروش بیشتر در گیشه‌هاست.

فیلم هم‌چنین پایان‌بندی بسیار ضعیفی دارد. آن‌قدر این پایان به داستان وصل نمی‌شود و چفت‌وبست ندارد که گویی از فیلم دیگری آورده‌اند و به آن وصل کرده‌اند.

شخصیت پیمان معادی که در طول فیلم بسیار کم‌حرف است و دیالوگ‌هایش به قربان صدقه رفتن برای بچه‌هایش و صحبت با پزشک‌ها محدود می‌شود، پس از گذشت چند سال، یک‌باره تبدیل به کسی می‌شود که در دادگاه لاهه، از خود به آن شکل دفاع می‌کند و بدون آن که جهش شخصیت او را ببینیم، همه را به وجد می‌آورد.

در نهایت نمی‌فهمیم چه نتیجه ای باید از آن دادگاه گرفت؟ چه کسی مقصر است؟ نام نبردن از کشور یا کشور‌های خاصی به عنوان مقصر هم در جای خود قابل تأمل است.

مردمان کرد، سختی‌های بسیاری در طول تاریخ کشیده‌اند و همواره به شجاعت و دلیری شناخته شده‌اند اما این موضوع چقدر در فیلم ملموس بود؟ آیا ما مردمی را دیدیم که انتظار دیدن‌شان را داشتیم یا صرفاً سختی‌کشیدن و ملامت‌های آن‌ها را دیدیم؟ به جز پایان‌بندی فیلم که فقط در حد شعار از زبان پیمان معادی، خصوصیات مردم کرد گفته ‌شد.

تنها نکته‌ی مثبتی که در پایان‌بندی وجود داشت، لحظه‌ای بود که معادی از پنجره‌ی ماشین بیرون را نگاه می‌کرد و درجریان‌بودن زندگی را می‌دید و تضاد زیبایی که ایجاد می‌شد، قابل تأمل بود.

در بحث فنی و هم‌چنان جلوه‌های ویژه، درخت گردو نمره‌ قبولی می‌گیرد و موسیقی‌های فیلم نیز، بدون شک جزو نقاط ضعف آن نیستند.

اما ای کاش و صد ای کاش زمان بیشتری برای نگارش فیلم و پایان‌بندی آن لحاظ می‌شد تا شاهد فیلمی موفق بودیم.


این موضوع یک تراژدی تمام عیار است

داستان فیلم جدید مهدویان به فاجعه‌ی بسیار غم‌انگیز بمباران شیمیایی سردشت می‌پردازد و در دل آن سرگذشت مردی کًرد، با بازی پیمان معادی که برای حفظ جان همسر و فرزندان خود در تکاپو است را به تصویر می‌کشد. اما آیا می‌توان اسم این فیلم را فیلمی موفق گذاشت؟ متأسفانه پاسخ خیر است.

از بازی گرفته تا فیلم‌نامه و روایت، اشکالات زیادی در این فیلم دیده می‌شود که باعث می‌شود در نهایت با فیلمی ضعیف مواجه شویم.

چیزی که درخت گردو از آن رنج می‌برد، نداشتن هویت است.

چه می‌توان راجع به این فیلم گفت؟ آیا فیلم یک ملودرام است؟ در آخر متوجه می‌شویم که فیلم بر اساس داستانی واقعی است. اگر صرفاً همان داستان واقعی دقیقاً روایت می‌شد، باید انتظار مستند را ‌می‌داشتیم؛ اما نشد. پس باید پیچ‌وخم‌های داستان بیشتر و اصطلاحاً دراماتیزه شود تا شاهد یک ملودرام باشیم.

اگر درخت گردو را یک ملودرام درنظر بگیریم، ملودرام بدی است و تنها در به گریه انداختن مخاطب خوب است که آن هم گاهی بیش‌ازحد می‌شود.


فضای فیلم فقط با شلوغی پر شده و شما را غرق نمی‌کند. بله، سکانس‌های غم‌انگیز شکل می‌گیرد اما انگار تنها می‌خواهد شما را بیشتر بگریاند و هیج هدف والاتری را دنبال نمی‌کند.

از بازی‌ها اگر بگوییم، می‌توان بازی پیمان معادی را قابل قبول خواند با آن که بهترین بازی‌اش نیست ولی به عنوان یک مرد کُرد، باورپذیر است. اما مهران مدیری باری دیگر در یک نقش جدی دیگر عملکرد ضعیفی دارد و چیزی به نقش اضافه نمی‌کند و شاید حضورش فقط برای فروش بیشتر در گیشه‌هاست.

فیلم هم‌چنین پایان‌بندی بسیار ضعیفی دارد. آن‌قدر این پایان به داستان وصل نمی‌شود و چفت‌وبست ندارد که گویی از فیلم دیگری آورده‌اند و به آن وصل کرده‌اند.

شخصیت پیمان معادی که در طول فیلم بسیار کم‌حرف است و دیالوگ‌هایش به قربان صدقه رفتن برای بچه‌هایش و صحبت با پزشک‌ها محدود می‌شود، پس از گذشت چند سال، یک‌باره تبدیل به کسی می‌شود که در دادگاه لاهه، از خود به آن شکل دفاع می‌کند و بدون آن که جهش شخصیت او را ببینیم، همه را به وجد می‌آورد.

در نهایت نمی‌فهمیم چه نتیجه ای باید از آن دادگاه گرفت؟ چه کسی مقصر است؟ نام نبردن از کشور یا کشور‌های خاصی به عنوان مقصر هم در جای خود قابل تأمل است.

مردمان کرد، سختی‌های بسیاری در طول تاریخ کشیده‌اند و همواره به شجاعت و دلیری شناخته شده‌اند اما این موضوع چقدر در فیلم ملموس بود؟ آیا ما مردمی را دیدیم که انتظار دیدن‌شان را داشتیم یا صرفاً سختی‌کشیدن و ملامت‌های آن‌ها را دیدیم؟ به جز پایان‌بندی فیلم که فقط در حد شعار از زبان پیمان معادی، خصوصیات مردم کرد گفته ‌شد.

تنها نکته‌ی مثبتی که در پایان‌بندی وجود داشت، لحظه‌ای بود که معادی از پنجره‌ی ماشین بیرون را نگاه می‌کرد و درجریان‌بودن زندگی را می‌دید و تضاد زیبایی که ایجاد می‌شد، قابل تأمل بود.

در بحث فنی و هم‌چنان جلوه‌های ویژه، درخت گردو نمره‌ قبولی می‌گیرد و موسیقی‌های فیلم نیز، بدون شک جزو نقاط ضعف آن نیستند.

اما ای کاش و صد ای کاش زمان بیشتری برای نگارش فیلم و پایان‌بندی آن لحاظ می‌شد تا شاهد فیلمی موفق بودیم.


روژان شوکت - سروش عظیم زاده


این موضوع یک تراژدی تمام عیار است

«درخت گردو» را حدود چند هفته‌ی پيش در سينما ديدم. بعد از دوسال، دیدن پرده‌ی سينما منطقاً بسيار خوش‌آيند است. حسي به من مي‌گفت حتی اگر در آن وضعيت به تماشای اخراجي‌ها هم می‌نشستم، خوشم مي‌آمد. از مسئله‌ی اصلي كه دور نشويم، درخت گردو كاملاً به مهدويان مي‌آمد.

مانند كارهای اوليه‌اش كه در ذهن همه‌ی ما با آن‌ها ثبت شده‌است، فیلم ساختاری مستندگونه دارد و فيلمي است که از حیث تعريف روایت، آن‌قدر پستی و بلندی نداشت؛ صرفاً روايت ساده‌ای بود از بمباران شيميايي سردشت در هشت‌سال دفاع مقدس.

خيلي‌ها اين فيلم را فیلمی به‌شدت غمگین مي‌دانستند؛ گویی كه کارگردان تنها اشک‌های مخاطب را هدف گرفته‌است. اما بعضي داستان‌ها ذاتاً غم‌انگيزند. پس منطقاً وقتي فيلمي با اين موضوع مي‌بينیم چيزی جز گريه نصيب‌مان نخواهد شد. اين حرف‌ها را در مورد «حاتمي‌كيا» هم مي‌زدند. به هر حال جنگ واقعه‌ای تراژیک است ديگر؛ بچه‌ها، جوان‌ها و افراد بي‌گناه به فجيع‌ترين حالت ممکن مي‌ميرند. اين موضوع يك تراژدی تمام عيار است و حتي در اين مورد خاص نمی‌توان اين مشكل را گردن فيلم‌نامه‌نويس انداخت. فيلم بر اساس يك داستان واقعي بود و اگر اعتراضی هست، بايد «سرنوشت» را مقصر بدانيم.

در مورد بازی‌ها فكر نمی‌كنم جای شكايتي وجود داشته باشد. «پيمان معادی» ديالوگ‌های زيادی نداشت؛ شخصيتی آرام و ساكت بود و بیشتر بار ديالوگ‌ها بر دوش «مينا ساداتی» بودند.

تنها انتقاد من از درخت گردو، انتهايش بود. گویی صرفاً دقايق آخر خواسته‌بود كه فيلم را از حالت مستند درآورده، عامه‌پسندش كند و فروشش را همانند لاتاری بالا ببرد.

در كل، درخت گردو اثری بود كه ديدنش را پيشنهاد می‌كنم، حتي اگر از فيلم هم خوش‌تان نيايد يا كارگرداني مهدويان را نپسنديد، اين داستان، داستانی‌ست كه همه‌ی ما بايد در مورد آن بدانیم.


ریحانه طباطبایی یزدی


کانال تلگرام نشریه : t.me/decoupage_sharif

سینمافیلمایران
نشریه سینمایی دکوپاژ از جمله نشریات مستقل دانشگاه شریف هست که در حوزه های مختلف مربوط به سینما فعالیت دارد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید