ویرگول
ورودثبت نام
نشریه دکوپاژ | Decoupage
نشریه دکوپاژ | Decoupage
خواندن ۵ دقیقه·۳ سال پیش

زندگی همراه با مرگ

I want to eat your pancreas معرفی و بررسی انیمه‌ی

شروعی که با یک پایان آغاز می‌شود:

شاید اولین باری که اسم این انیمه به گوش‌تان بخورد، فکر کنید با انیمه‌ای در ژانر وحشت روبه‌‌رو خواهید بود، اما باید بدانید که اینطور نیست.

این انیمه می‌تواند از رمانتیک‌ترین انیمه‌هایی باشد که تا به حال در زندگی‌تان دیده‌اید؛

انیمه‌ای که شروعش با مراسم ختم دختری به اسم ساکورا که شخصیت اصلی داستان هم هست، آغاز می‌شود و ما را در مسیری همراه می‌کند که مرگ بر آن سایه افکنده‌است.

در همان ابتدای انیمه با شخصیت دیگر داستان یعنی پسری به نام هاروکی آشنا می‌شویم که گرچه عزادار به نظر می‌رسد، در این مراسم شرکت نکرده‌است. او در خانه، تنها و افسرده، ساعت‌هایش را سپری می‌کند و داستان از اینجا به بعد، فلش‌بکی است به رابطه‌ی هاروکی و دختری که مراسم ترحیمش برگزار شد.

به راستی زندگی چقدر کوتاه است؟

داستان ساکورا و هاروکی از یک بیمارستان آغاز می‌شود.

زمانی که هاروکی برای کشیدن بخیه‌های عمل آپاندیسش به بیمارستان رفته‌بود و منتظر نوبتش بود، توجهش به دفترچه‌ای روی یکی از صندلی‌های اتاق انتظار بیمارستان جلب می‌شود. عنوان آن دفترچه زندگی همراه با مرگ است. هاروکی با خواندن چند صفحه‌ی اول آن متوجه می‌شود دفترچه متعلق به یکی از همکلاسی‌هایش است که از سرطان پانکراس رنج می‌برد و تا مدت کوتاهی زنده است.

وقتی دختر برای برداشتن دفترچه‌اش برمی‌گردد متوجه می‌شود که هاروکی از بیماری او باخبر است و تصمیم می‌گیرد با او روراست باشد و حقیقت را با او در میان بگذارد. اما وقتی واکنش هاروکی به داستان ساکورا به جمله‌ی «آه، که اینطور.» خلاصه می‌شود، تعجب می‌کند و می‌فهمد که او بهترین فرد برای نگه‌داشتن راز اوست.

از همان دیالوگ هاروکی می‌توانیم بفهمیم که او آدمی خشک و منزوی است.

همان‌طور که داستان به ما نشان می‌دهد، او در انزوای خویش گیر افتاده‌است. بیشتر وقت‌ها او را با کتابی در دستانش می‌بینیم. او معتقد است که دنیای تخیلات برایش از دنیای واقعی جذاب‌تر است.

در طرف دیگر، ساکورا نقطه‌ی مقابل اوست؛ دختری پر سرو صدا و با نشاط و سرشار از شور و شوق برای زندگی که دوستان زیادی هم دارد.

آیا تو واقعاً داری میمیری؟

بعد از آشنایی ساکورا و هاروکی، ساکورا از هاروکی می‌خواهد که با یکدیگر به انجام لیست کارهای قبل از مرگ ساکورا بپردازند.

زیرا از میان دوستان ساکورا، هاروکی تنها کسی است که می‌داند او به زودی خواهد مرد و باز هم با او مانند یک انسان عادی برخورد می‌کند و داستان از این نقطه به بعد حول محوری می‌چرخد که در آن زندگی نزدیک به مرگ ساکورا به زندگی از درون مرده‌ی هاروکی، رنگی از هیجان و احساسات می‌دهد و هاروکی احساساتی را تجربه می‌کند که تا قبل از آشنایی با ساکورا کم‌ارزش و بی‌اهمیت می‌دانست.

توکیو باز هم غرق در شکوفه‌های بهاری:

اگر حتی خیلی هم طرفدار انیمه‌ها نباشید حتماً می‌دانید که شکوفه‌های گیلاس مانند یک امضا برای هر اثر انیمه‌ای هستند و این انیمه هم از این قاعده مستثنی نیست.

دیدار ساکورا و هاروکی در روزهای بهاری توکیو که غرق در شکوفه‌های گیلاس (ساکورا) هستند، اتفاق می‌افتد و این جلوه‌های بصری آمیخته با عطر بهار و شکوفه‌های گیلاس میزان انتقال احساسات و عواطف از طریق این انیمه به مخاطب را دوچندان می‌کند.

شکوفه‌های بهاری تمام سال را منتظر بهار می‌مانند تا شکفته شوند و ساکورا نیز معنی نامش همان شکوفه‌های گیلاس معروف است. ساکورا در دیالوگی در این انیمه به هاروکی می‌گوید: «شاید تمام این ۱۷ سال عمرم را منتظر بودم که تو به من ‌نیاز داشته باشی، مثل شکوفه‌های گیلاس که تمام سال را منتظر بهار می‌مانند».

و ما می‌دانیم که شکوفه‌های گیلاس به عمر کوتاه خود نیز معروف هستند که این یکی دیگر از نقاط مشترک ساکورا و معنای اسمش است.

چرا این اسم عجیب و غریب؟

در دقایق ابتدایی انیمه، ساکورا برای هاروکی تعریف می‌کند که در یکی از افسانه‌های ژاپنی، اگر کسی فرد دیگری را بخورد، روحش درون آن شخص به زندگی خود ادامه می‌دهد.

پس از دانستن این داستان، شاید تا حد زیادی مفهوم انتخاب این اسم برای این انیمه برای‌تان واضح شود.

زمانی که ساکورا و هاروکی به یکدیگر این جمله را می‌گویند، می‌توان این برداشت را داشت که هردوِ آن‌ها بعد از گذراندن بخشی از زندگی‌شان با یکدیگر، آن‌قدری برای یکدیگر ارزش دارند که بخواهند روح یکدیگر را تا ابد با خود داشته‌ باشند.

این نشان‌دهنده‌ی احساسات جدید و درک‌نشده‌ای برای هاروکی است که آن‌ها را در کنار ساکورا تجربه می‌کند؛ احساس مهم بودن و دوست‌داشته‌شدن. و ساکورا که حالا شخصی را می‌شناسند که بدون توجه به زندگی غم انگیزش، بدون دلسوزی و ترحم با او رفتار می‌کند.

مرگ هیچ‌وقت این‌قدر شیرین نبوده‌است:

ما با انیمه‌ای درام و رمانتیک مواجه هستیم که سعی کرده‌است مفاهیم و فلسفه‌ی زندگی در لحظه را در قالب داستان و تصاویر و دیالوگ‌های زیبا به مخاطب نشان بدهد.

توضیح این مسئله که زندگی واقعاً همان‌قدر که به نظر می‌رسد، کوتاه است و می‌تواند هر لحظه تمام شود، هدف اصلی این انیمه است. همچنین نشان دادن این مسئله‌ی مهم که هر آدمی که باشیم و هر چقدر هم که احساس پوچی و بی‌ارزش بودن داشته باشیم، بازهم انسان‌هایی هستند که از بودن در کنار ما لذت ببرند.

ساکورا و هاروکی هر دو به شیوه‌ی خودشان برای زندگی یکدیگر مانند فرشته‌ی نجات هستند و چیزی را در زندگی یکدیگر برای همیشه تغییر می‌دهند. آن چیز برای ساکورا، علاقه و دوست داشتنی است که بعد از تمام آدم‌های اشتباه زندگی‌اش سرانجام آن‌ را برای انسان مناسبی خرج می‌کند و برای هاروکی، احساس دوست‌داشته‌شدن و ارزش‌مند بودنی است که در این مسیر از ساکورا می‌گیرد و این برای ادامه‌ی زندگی هردوِ آن‌ها کافی است.

در نهایت:

در انتها اگر به دنبال ۲ ساعت غرق شدن در زیبایی‌های توکیو و یادآوری احساسات پاک و زیبای نوجوانی هستید و همچنین دلتان کمی جملات قصارِ آرام‌بخش و عمیق در باب زندگی می‌خواهد، این انیمه با کارگردانی شینیچیرو اوجیشیما که محصول سال ۲۰۱۸ استودیووولن

است، انتخاب خوبی برای یک آخر هفته‌ی پاییزی است تا کمی با یادآوری حال‌وهوای بهار، دل‌تان را در روزهای سرد پاییزی گرم کند.


نازنین علی اصغری


کانال تلگرام نشریه : t.me/decoupage_sharif

شماره هفتمانیمه و انیمیشن
نشریه سینمایی دکوپاژ از جمله نشریات مستقل دانشگاه شریف هست که در حوزه های مختلف مربوط به سینما فعالیت دارد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید