نگاهی به لاتاری، اولین فیلم اجتماعی محمدحسین مهدویان
«لاتاری» اولین فیلم بلند مهدویان است که از فضای مستندگونهی قبلی فاصله گرفته و به جای پرداختن به اتفاقات دههی شصت و سالهای جنگ، وارد تعریفی امروزی از مفهوم دفاع ملی میشود. کارگردان در این اثر به موضوع قاچاق دختران به شیخنشینهای حاشیهی خلیج فارس پرداخته و قهرمانی انفرادی را برای انتقام به رخ میکشد و میخواهد بگوید که «ای کاش رفتارهای ما شبیه گذشته و ۴۰ سال پیش بود!». موضوع ملتهبی که مدنظر مهدویان بود، باعث شد تا این اثر چندین ماه در انتظار پروانهی نمایش بماند.
لاتاری، داستان پسر و دختری است که سودای اخذ گرین کارت و رفتن به آمریکا را در سر دارند اما هنگامی که دختر به دلیل مشکلات خانوادگی مجبور میشود به پیشنهاد پدر و یکی از دوستان پدرش برای کار به دبی برود، رویاهای این دو جوان، از بین رفته و مدتی بعد جسد دختر به ایران باز میگردد و زمانی که هیچ کس هیچ کاری انجام نمیدهد، پسر تصمیم میگیرد تا خودش دست به کار شده و انتقام بگیرد! ما در اینجا با یک درام اجتماعی تند و تیز طرف هستیم. یک «قیصر»ِ معاصرِ ناامید از سیستم حاکم، دست به اقدام شخصی میزند. در این اقدام، نسل اصیل جنگ که حالا گوشهنشین شدهاند دست به دست نسل جوان میدهند؛ نسل جوانی که به رغم نگاه حاکم، نه بیغیرت است و نه بیاصول. هر دو نادیده گرفته شدهاند و هردوی آنها به یکدیگر نزدیک میشوند و با هم برای اصولشان عصیان میکنند. لاتاری تقابل آشکار غیرت و مصلحت است. نگاه عدالتخواهانهی قهرمانان، وقتی رخ مینماید که نگاه رسمی نسبت به مسائلی، حساسیتش را از دست داده و یا بنا به مصالح غیرضرور، روی مسائلی که نباید، سرپوش میگذارد. در این مواقع است که قهرمان شخصاً دست به عمل میزند! مخاطب سینمای ایران سالهاست که از فیلمهای رئالیستی خسته شده و دلش قهرمان میخواهد؛ قهرمانی که مثل بقیهی جامعه فکر نکند؛ بلکه کنشگر باشد و به مصلحتها تن ندهد و این فیلم در همین راستا حرکت کردهاست.
لاتاری، آژانس شیشهای این روزهای ماست. لاتاری فیلمی است که امنیت ملیاش را جوانانی تعیین میکنند که قربانی سیاستهای غلط سردمداران دولتی و رانتخواران اقتصادی هستند. لاتاری فیلمی است که حاج کاظمش جسورتر شده و نمیگذارد عباسهایش قربانی شوند. آدمهای لاتاری ممکن است کمی متفاوت باشند، اما شخصیتها تیپ نیستند. نمیتوانی حمید فرخنژاد را به سیستم امنیتی تعمیم دهی و ساعد سهیلی را به همهی جوانها! شخصیتها متمایزند و هرکدام ویژگیهای روحی و روانی منحصربهفردی دارند که آنها را واقعی و باورپذیر کردهاست. شاید نقطهی افتراق لاتاری و آژانس شیشهای همین شخصیتها باشند؛ چرا که در آژانس شیشهای، هر شخصیت نماد قشر و تفکری است که حاتمیکیا تلاش داشت از این طریق سیستمهای اجتماعی و سیاسی را به چالش بکشد!
با آنکه ستایش از غیرت امری ستودنی است، اما قرار نیست اگر بهعنوان موضوع یک فیلم مطرح میشود، نقابی باشد برای پوشاندن ضعفهای آشکار آن فیلم! سینمای ایران عنوانهای بسیاری را در کارنامهی خود با این موضوع ثبت کردهاست اما از این خیل، آنهایی به یاد ماندهاند که استحکام و قوام سینمایی داشتهاند. دو انتقاد بزرگی که به لاتاری وارد کردهاند، نخست این است که مضمون و پرداخت فیلم بیشتر از آنکه نشانگر مظلومیت، حقانیت و دلاوری ایرانیان باشد، نمایشگر تروریستبودن آنها آن هم در یک کشور خارجی است. آمریکا و ایادی آن سالهاست که تبلیغ و هزینهی زیادی میکنند تا بگویند ایرانیان تروریستند اما موفق نمیشوند؛ اما ما در ایران فیلمی ساختهایم که خودْ نشان میدهیم ایرانیان به هر دلیلی، خارج از کشور اقدام به کشتن دیگران میکنند؛ آن هم با مشارکت یک فرد امنیتی و یک رزمنده!و این کار نتیجهای جز آب به آسیاب دشمن ریختن نخواهد داشت.
انتقاد دوم نیز مربوط به طرح و بازنمایی ناقص موقعیت و مضمون قصه است؛ به این معنی که معلول را به جای علت به پرسش می گیرد و به جای ریشهیابی بحران در درون ساختار اجتماعی، به سراغ عوامل برونمرزی میگردد.قطعاً تنفروشی و قاچاق جنسی زنان برای هیچ ایرانیای فارغ از اعتقادات و گرایشهای سیاسیاش قابل تحمل نیست، اما اصل این بحران ریشه در خاک وطن دارد و آنچه که فیلم بر آن تاکید کرده، میوههای گندیده آن است!
از نظر تکنیکی، مهدویان مانند فیلمهای قبلیاش، کارگردانیِ پرزحمتی را در چیدمان عناصر بصری سطح و عمق کادر تصویر به خرج دادهاست. دوربین همچنان مانند آثار قبلی او، جستوجوگر و معمایی است و در هر فریم، چیزی برای تار نمایاندن (فلو) در جلوی سوژه وجود دارد. ریتم مناسب فیلم، بازیهای چشمگیر (بازی قابل توجه هادی حجازی فر و ساعد سهیلی و حضور کوتاه اما درخشان جواد عزتی)، التهاب ذات قصه و هیجانی که در تعقیب و گریز آن وجود دارد، نشان میدهد فیلمساز دست کم در تبدیل جهان ذهنی خود به یک جهان سینمایی موفق است؛ حتی اگر با ذهنیت و جهانبینی او مخالف باشیم!
خود مهدویان دربارهی فیلم میگوید: «سالها پیش ساخت کلیپی برای یک ترانه از طرف یک خوانندهی خیلی معروف به من پیشنهاد شد. ترانه را گوش دادم و روی من خیلی تاثیر گذاشت و به نظرم آمد چرا یک فیلم سینمایی با این موضوع کار نمیکنیم؟! این ترانه یک جرقه زد، اما این جرقه دربارهی فقر و بیعدالتیای که باعث رفتن دختران ایرانی به کشورهای عربی میشود، نبود؛ بلکه محرک و جرقهی اولیهی یک تم ملی داشت و مضمون آن این بود که با فرض مشکلاتی که داریم، قرار نیست همسایهی دیواربهدیوار ما از آن سوءاستفاده کند. قطعاً مشکلات زیادی داریم اما نباید نتیجهی این مشکلات باعث اهانت به شرافت ما شود. البته در لاتاری نیز سعی کردیم، زمینههایی که این موضوع اتفاق میافتد مانند فقر و شرایط بد اقتصادی، بحرانهای خانوادگی و بیعدالتی را نیز به تصویر بکشیم».
امیر کبیریان
کانال تلگرام نشریه : t.me/decoupage_sharif