ویرگول
ورودثبت نام
نشریه دکوپاژ | Decoupage
نشریه دکوپاژ | Decoupage
خواندن ۸ دقیقه·۳ سال پیش

و بره مهر هفتم را گشود!

سینمای هنری و پلی از دهه‌ی ۵۰ میلادی به دهه‌ی ۶۰

سینمای هنری چیست؟ سوال احمقانه‌ای به نظر می‌رسد؛ مگر سینما هنر هفتم نیست؟ بله و خیر، چرا که سینما در بین ما مفهومی فراتر از هنر به خود گرفته‌است. برای ما تفریح و سرگرمی شده‌است و مانند کتاب‌ها، بخشی از تخیل ما را در بر می‌گیرد. اما آیا سینما واقعا همین است؟ خیر! فیلم، زاده‌ی تفکرات و تخیلیات یک نفر - در موضوع ما کارگردان - است و آن فرد تمام تلاش خود را برای به‌وجود آوردن اثرش می‌کند. پس آیا سینما هنر است؟ باز هم خیر! بستگی به دیدگاه دارد؛ آیا یک فیلم زاده‌ی تفکرات، تخیلات، دردها و شادی‌های یک شخص است یا خیر؟ اگر بله پس اثر هنری است؟ باز هم نمی‌توان گفت. شاید تمامی نوشته‌های من تا اینجا به نظر شما احمقانه باشد؛ اما من قصد دارم تا در این متن، به صورت چکیده، شما را با سینمای هنری آشنا کنم. در شماره‌ی گذشته نگاهی بر سینمای دهه‌ی ۵۰ میلادی داشتیم و این شماره قصد داریم تا اثر سینمای دهه‌ی ۵۰ بر سال‌های پس از آن و تولد سینمای هنری را بررسی کنیم.

اما این سوال پیش می‌آید که یعنی تا قبل از آن سینمای هنری وجود نداشته‌است؟ خب بهتر است تا ادامه‌ی متن را دنبال کنید تا به پاسخ خود برسید. مباحثی که ذکر خواهم کرد، بیشتر با توجه به کتاب «تاریخ جامع سینمای جهان» اثر «دیوید ا. کوک» است.

تابوشکنی

بهتر است اول از نیمه‌ی دوم دهه‌ی ۵۰ میلادی شروع کنیم. به طور خلاصه سینما در آن دوران وضعیت خوبی نداشت. دخالت سیاست‌ها و سانسور کردن فیلم‌ها، کمتر شدن بازار فیلم و سینما و رونق گرفتن تلویزیون، وضعیت خفقان جنگ سرد مابین غرب و شرق و بسیاری اتفاقات دیگر، در نتیجه، سینمای بی‌کیفیتی را ارائه دادند. اگر چه که هنوز در اروپا سینما اصالت خود را حفظ کرده و بیشتر آن به همت کارگردانان ایتالیایی و فرانسوی بود. جریاناتی مثل نئورئالیسم و موج نوی فرانسه هنوز تن به منفعت و سود و پروپاگاندا نداده بودند. اما چرا فرانسه و ایتالیا؟ خب این خیلی به سینما ربط ندارد اما شرق اروپا زیر تیزیِ داس و فشار چکش شوروی بودند، اسپانیا هم دست دیکتاتوری نژادپرست و بریتانیا هم درگیر مستعمرات انقلابی‌اش بود. آلمان هم که همه‌ی ما وضعیت پس از جنگش را می‌دانیم.

قرار نیست درمورد تاریخ صحبت کنیم، اما خب با توجه به شرایط پیش‌آمده برای هالیوود، سانسور و خفقان زیادی ایجاد شده‌بود. دنیا در آستانه‌ی جنگی اتمی بود و ایالات متحده بعد از نازی‌ها، کمونیست‌ها را دشمن جدیدی برای خود می‌دید (دشمنی‌ای که هنوز هم وجود دارد) و همین باعث شد تا بسیاری از هنرمندان چپ‌گرا مثل «دالتون ترامبو» که فیلم‌نامه‌نویس بسیاری از آثار مطرح هالیوود بود، ممنوع‌الکار شوند. از بحث دور نشویم؛ هالیوود به لطف جنگ جهانی، مروج رویاها شد؛ چرا که در اروپا این موضوع به تأخیر افتاده‌بود و کم‌ترین آسیب را ایالات متحده خورد اما هالیوود حریص بود. فیلم‌سازی از روی دوش فیلم‌ساز برداشته شد و کمپانی‌ها همه‌کاره شدند (که البته این اتفاق مربوط به دهه‌ی ۵۰ میلادی نیست). همه‌ی این موضوعات دست به دست هم دادند تا اینکه به سینمای دهه‌ی ۵۰ رسیدیم. در شماره‌ی قبلی به برخی آثار این دهه پرداختیم و قصد داریم تا نتیجه‌ای از آن بگیریم و به سینمای هنری برسیم.

اما بعد از سالیان دراز چه اتفاقی در دهه‌ی ۵۰ برای سینما افتاد؟ همان‌طور که از تیتر موضوع مشخص است، برخی کارگردانان هالیوود دست به تابوشکنی زدند. بوسه، مصرف مواد مخدر، صحنه‌های همراه با برهنگی و بسیاری از موضوعات که سابقاً در سینما تابو به حساب می‌آمدند، به تدریج وارد سینما شدند و در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ میلادی این موضوعات نمایش داده می‌شدند و در دهه‌ی ۶۰ دیگر عادی بودند.

قصد ندارم هالیوود را بکوبم، چرا که به هر حال این دوران، عصر طلایی هالیوود بوده‌است و یکی از کلیدی‌ترین دوران تاریخ سینمای جهان به حساب می‌آید. اما می‌خواهم تا اثر سینمای اروپای بعد از جنگ را روی نظریه‌ی مولف و سینمای هنری بررسی کنیم. اما در ابتدای کار، به تبیین نظریه‌ی مؤلف می‌پردازیم.


مولف کیست؟

«فرانسوا تروفو» اولین بار نظریه‌ی مؤلف را در مجله‌ی «کایه دو سینما» به این صورت مطرح کرد که کارگردانانی (مؤلفانی) مثل «اورسون ولز»، «هاوارد هاکس» و «آلفرد هیچکاک» را می‌توان به‌عنوان افرادی نام برد که دارای شیوه‌ی خاصی در فیلم‌سازی‌شان هستند. البته تروفو از این موضوع به‌عنوان نظریه یاد نکرد؛ بلکه آن را شیوه‌ای برای نقد می‌دانست. حال بیایید مثالی برای این موضوع بزنیم. اثری مؤلف است که با دیدن آن شما به‌سرعت متوجه شوید که خالق آن اثر کیست. البته این به این معنا نیست که کارگردانی مثل «مایکل بِی» مؤلف به شمار می‌آیند. این موضوع به این سادگی نیست و پیچیدگی‌هایی دارد. نظریه‌ی مؤلف فقط مختص سینما نیست و به تمامی وجوه هنر قابل تعمیم است. اما آیا اثری هنری است که مولف باشد؟ باز نمی‌توان جواب قاطعانه داد. سینمای هیچکاک بسیار قوی و فنی است و هیچکاک کسی است که همه‌ی منتقدین از او تقدیر می‌کنند، اما سینمای هیچکاک سینمای هنری نیست.


هنر سینمایی و سینمای هنری

با اینکه هیچکاک بسیار فرد تأثیرگذار و مهمی در تاریخ سینما بود، اما المان‌ها و موتیف‌های سینمای هیچکاک هنری نبودند. بله، هیچکاک هنرمند بود اما باید تفاوتی میان سینمای هنری و اثر مؤلف باشد. یک فیلم هنری می‌تواند یک اثر سینمایی باشد اما هر اثر سینمایی در دسته‌ی سینمای هنری قرار نمی‌گیرد. می‌توانیم سینمای هنری را نوعی فیلم‌سازی یا حتی ژانر در نظر بگیریم، با این وجود که هر کارگردان و هر فیلم هنری ساختار خاص خودش را دارد اما در نهایت بسیاری از آن‌ها عناصر مشترکی دارند. برای همین می‌توانیم از آن به عنوان ژانر یاد کنیم. حال چه عناصری باید در یک فیلم باشند تا فیلم هنری شود؟ فیلم هنری زیرشاخه‌ی سینمای مستقل به حساب می‌آید. عمده‌ی فیلم‌های هنری از نابازیگران استفاده می‌کنند و معمولاً مخاطب عام ندارند و بیشتر به دنبال مخاطب خاص هستند.

سینمای هنری بسیار شبیه به سینمای تجربی است؛ بودجه‌ی پایین و اعضای کم از مواردی هستند که در این دو نوع از فیلم‌ها بسیار دیده می‌شوند. اما تفاوت سینمای تجربی در این است که معمولاً کارگردان، فردی آماتور است و در سینمای تجربی، کارها و فنون غیرمعمول تری می‌بینیم. در سینمای هنری، پیش‌زمینه‌های فلسفی و نمادگذاری‌های پیچیده‌تری وجود دارد و حتی در بسیاری از آن‌ها فیلم‌ها حالت روایی ندارند. سینمای هنری در دیدگاه منتقدین بسیار جایگاه والایی دارد اما در بین مخاطبین عام کم‌تر مورد پسند قرار می‌گیرد؛ زیرا که در این نوع فیلم، کارگردان به‌دنبال علایق و سلایق مخاطبین نیست و بیشتر به‌دنبال اثرگذاری روی مخاطبین خاص است.

می‌خواهم برای مثالی از سینمای هنری و اثر مؤلف، از فیلم «مهر هفتم (۱۹۵۷)» اثر «اینگمار برگمان» استفاده کنم.

سکوت خداوند

اینگمار برگمان اولین مؤلف سینمای سوئد است. من نمی‌توانم برای شما مؤلفه‌ها و موتیف‌های موجود در فیلم‌های برگمان که وی را مؤلف کرده‌است، لیست کنم اما به وضوح هر سینمادوستی می‌تواند با دیدن ۲ فیلم از برگمان تشخیص دهد که این اثر، متعلق به برگمان است یا خیر. قصد ندارم خیلی روی برگمان تمرکز کنم و بیشتر می‌خواهم به اثر فیلم مهر هفتم (و حتی توت‌فرنگی‌های وحشی) بر ترویج سینمای هنری بپردازم و کمی از مؤلفه‌ها و موتیف‌های این فیلم را ذکر کنم.

از نکاتی که می‌توان در این فیلم به وضوح مشاهده کرد، به چالش کشیده‌شدن عقاید یک شوالیه‌ی صلیبی است. موتیف‌هایی که می‌توان در این فیلم مشاهده کرد، شک و تردید به عقاید دینی، خرافه‌گرایی، سوءاستفاده‌ی روحانیون و کشیش‌ها، طاعون و بسیاری از اتفاقات قرون‌وسطایی است. اما موتیف اصلی‌ای که در اثر وجود دارد، سکوت است. کارگردان با نشان‌دادن و نماینده‌کردن بازیگری، مرگ را به تصویر نکشیده و در سکوت است که حضور سنگین مرگ حس می‌شود. در سکوت خداوند بود که انسان‌ها مردند؛ حال به‌خاطر جنگ یا طاعون.

دقت تاریخی فیلم در اینجا اهمیتی ندارد، چون نه در تاریخ مشخصی اتفاق می‌افتد و نه فرد خاصی مدّ نظر است. بلکه صرفاً از زمان قرون وسطی، جنگ‌های صلیبی و طاعون سیاه استفاده شده تا نمادی کاملا مفهومی و فلسفی به نمایش کشیده شود. همین موضوع، این فیلم را در دسته‌ی فیلم‌های هنری قرار می‌دهد. موتیفی مانند سکوت خداوند، مفهوم ساده و قابل درکی به نظر نمی‌آید که فیلم‌ساز با آن بخواهد فیلمی عامه‌پسند بسازد. اما در اینجا سوالی پیش می‌آید که این چه ربطی به مؤلف‌بودن برگمان دارد. ما برای پاسخ دادن به این سوال ابتدا باید آثار دیگری از برگمان را بررسی کنیم؛ زیرا مجموعه‌ی این آثار، عناصری را دارند که آن‌ها را به برگمان ربط می‌دهند. حرکت‌های دوربین، زاویه‌ی دوربین و قاب‌بندی، همه می‌توانند عواملی باشند که یک اثر را به آن خالق ربط دهند. مسائلی مانند بحران‌های اگزیستانسیالیستی، مفاهیم روانشناختی و تردید در عقاید دینی، موضوعاتی هستند که همراه با یک پس‌زمینه‌ی تمایلات جنسی در فیلم‌های برگمان بسیار دیده می‌شوند. با توجه به این موضوع و فرم فیلم‌برداری وی، می‌توان به سادگی تشخیص داد که فیلمی متعلق به برگمان است یا خیر. همین به ما نتیجه می‌دهد که برگمان می‌تواند یک مؤلف باشد.

حال برگردیم به سراغ مهر هفتم. مهر هفتم در همان سال‌های انتشار توسط منتقدین بسیاری مورد تمجید قرار گرفت. تا کنون فیلمی به این وضوح، وجود خدا را برای یک شوالیه‌ی مومن به چالش نکشیده بود و این تابوشکنی‌ای بود که برگمان انجام داد؛ نشان‌دادن کشیش‌های فاسد، شک شوالیه در وجود خدا و قاطع‌بودن فرشته‌ی مرگ، همه و همه موضوعاتی بودند که کارگردانان کم‌تر به سراغ آن می‌رفتند. به همین خاطر هنگامی که فیلم، جایزه‌ی جشنواره‌ی کن را از آنِ خود کرد، مخاطبین بسیاری برای خود جذب کرد و به نماد روشن‌فکری بین مردم و هنردوستان تبدیل شد. خود این موضوع باعث گسترش بیشتر سینمای هنری بین مردم و هنردوستان شد که در نتیجه‌ی آن، کارگردانان بیشتری برای ساختن فیلم‌های هنری انگیزه پیدا کردند و ما را به دوران طلایی سینما رساندند. از دیگر اتفاقاتی که افتاد، این بود که بسیاری از کارگردانان با کمپانی پخش «یانوس فیلمز» آشنا شدند و با موفقیت این فیلم، این شرکت رشد بسیاری پیدا کرد و در نتیجه، در پخش و گسترش سینمای هنری تأثیر به‌سزایی گذاشت.


پاشا سلیمی طاری


کانال تلگرام نشریه : t.me/decoupage_sharif

شماره هفتمسینمافیلمدوردست
نشریه سینمایی دکوپاژ از جمله نشریات مستقل دانشگاه شریف هست که در حوزه های مختلف مربوط به سینما فعالیت دارد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید