ویرگول
ورودثبت نام
Deniz
Denizهر آنچه را نتوانم بگویم،مینویسم...
Deniz
Deniz
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

فرسایش

صبح میشه این شب!
صبح میشه این شب!

سلام

من چیزی که الان هستم،نیستم و احتمال زیاد وقتی بتونم به کسی که دوست دارم تبدیل بشم،سبک زندگی متفاوت از اطرافیانم خواهم داشت

همیشه فکر میکردم اونجوری که خودم میخوام دارم زندگی میکنم ولی با یکم کندوکاو، مشخصه من اون مدلی هستم که پدر،مادر،خانواده،فرهنگ و شرایط و هنجارها ازم خواستن.

اینکه تو ۲۰ سالگی نتونستم برای هوسِ رنگ کردم موهام بجنگم یا تو ۱۹ سالگی برای کلاس پیانو یا ۲۱ سالگی برای انتخاب شغل پاره وقت یا ۲۲ سالگی برای انتخاب ماشین مورد علاقم باعث شد میلِ به تمام این خواسته ها تو وجودم بمیرن.

تقصیر کسی نیست و من از هیچ کسی طلب ندارم.هر جایی تو زندگیم ایستادم خودم خواستم و هیچ حرجی بر کسی نیست.ولی دوست ندارم یکی یکی خواسته هام تحت عنوان_مصلحت_دور اندیشی_آینده نگری و ..._ جلو چشمام هیچ و پوچ بشه.

زندگی کردن مثل بقیه برام مثل کابوسه و شهامت متفاوت بودن واسم زجره.این وسط شده یه برزخ که باید تهش،یا رومی روم یا زنگی زنگ باشم!

پ.ن.۱.نوشته ها تراوشات مغزم بود واسه همین شلخته و بدون پیام خاصی بود

پ.ن.۲.امیدوارم عمم آدرس اینجا رو یادش نمونده باشه =)))

دهمین/



۱
۰
Deniz
Deniz
هر آنچه را نتوانم بگویم،مینویسم...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید