خیلی ها می گویند زیبایی تکراری می شود،
ما یاد گرفتیم که زیبایی ظاهری اهمیت ندارد، سیرت زیبا مهم است.
در این باره شعر و مثل و داستان حکیمانه هم در ادبیات زیاد هست، که همینطور در حین نوشتن یکی یکی یادم می آید.
امروز دوست دارم این اصل را کمی روانشناسانه و موشکافانه تر بررسی کنم.
اگر بخواهیم کل جهان، عالم هستی، یونیورز را به دو دسته تقسیم کنیم،
یک نوع دسته بندی می تواند اینگونه باشد:
همیشه چیزهایی که با چشم دیده نمی شوند، بر زندگی انسان اثر داشتند. مفاهیمی که این قدرت را دارند که چیزهای قابل دیدن را تغییر دهند، یعنی آنها را در نظر ما یک جور دیگر نشان دهند.
جسم و روح، صورت و سیرت، مادیات و معنویات، ماده و انرژی…
یکی از مفاهیم مادی زیبایی است، زیبایی چیزی است که با چشم دیده می شود،
چهره ی زیبا،
طبیعت قشنگ،
نگاه گیرا،
رنگ های قشنگ،
اندام جذاب و خیلی چیزهای دیگر
نظیر صدای قشنگ،
ترانه ی دلنشین،
موسیقی گوش نواز
می خواهم زیبایی مادی را کمی گسترده تر تعریف کنم:
از راه دیدن، شنیدن، بوییدن…
چرا زیبایی ظاهر اهمیت ندارد و پس از مدتی جذابیت خود را از دست می دهد؟
آیا گیرنده های ما به زیبایی ها عادت می کنند و پس از مدتی آنها را دریافت نمی کنند؟
آیا با دیدن یک چهره ی زیبا بعد از چند سال دیگر مرکز لذت در مغز ما تحریک نمی شود؟
ادامه دارد