مردم به دولت ها وابسته هستند. دولت ها از مردم مالیات می گیرند که آسایش و رفاه آنها را تامین کنند. برای سرمایه های کشور برنامه ریزی کنند که چه چیزی کجا خرج شود. انها تصمیم می گیرند که چه مساله ای اولویت کشور است.
مردم جمعیتی هستند که گاهی در جریان این تصمیم ها قرار می گیرند. گاهی رای می دهند و گاهی هم رای نمی دهند، می تواند اعترض کنند، کشته شوند یا نشوند، کتک بخورند یا نخورند، زندانی شوند یا نشوند.
در روانشناسی بالینی اختلال شخصیت وابسته را داریم. نیاز نیست خیلی توضیح بدهم که شخصیت های وابسته چه ویژگی هایی دارند، آنها هرگز به تنهایی احساس آرامش و رضایت نمی کنند، همیشه باید دیگری این اطمینان را به انها بدهد که خوب هستند. شخصیت های وابسته هسته ی شخصیت بسیار حساس و شکننده ای دارند.
نیاز نیست در مورد شخصیت وابسته بیشتر توضیح بدهم، چون یک نوع اختلال است. اختلال شخصیت در روانشناسی یعنی شیوه ی رفتار و افکار فرد بر نوع زندگی و ارتباطات و عملکرد او اثر سو داشته، آنها را مختل می کند. شخص امکان داشتن روابط عاطفی و کاری و در یک کلام زندگی نرمال را ندارد.
ما در بحران های مختلف مانند سیل، زلزله، کرونا و … انتظار داشتیم دولت برای ما کارهای بزرگی انجام دهد. کمک نقدی کند، خانه بسازد، هزینه ی در خانه ماندن را بدهد و جلوی بیماری، زیان های مالی و مرگ و میر را بگیرد.
ولی خیلی زود فهمیدیم قرار نیست دولتی که مالیات می گیرد، خدماتی آنچنانی به ما ارائه دهد.
به همین خاطر مردم غیر وابسته در بازار سیاه سیستمی احتکار شروع به تولید ماسک و مواد ضدعفونی کردند.
شماره حساب اعلام کرده، به بیمارستان ها کمک کردند.
کسانی که اندک پس اندازی داشتند در خانه هایشان نشستند و در یک اقدام کاملا غیرقانونی خود را قرنطینه کردند!
و باید هر نوع رابطه ی مستقیم و غیرمستقیم را با آن قطع کنیم.
دولتی که با حتی بستن جاده ها به طور علنی مخالفت می کند، هرگز هرگز و هرگز کاری به صلاح ما انجام نخواهد داد. جدا شدن از سیستم های فاسد نالایق برای مردمی که همیشه در کنار هم هستند کار چندان سختی نیست.