انسان درغگو خوب یا بد؟! قبلا گفتم شخصیت یک نقاب است.
این جمله می تواند بار منفی داشته باشد. ما نباید در برخود با دیگران نقاب بر چهره داشته باشیم.
ما باید همیشه خودمان باشیم.
ولی
حقیقت این است که نقاب انقدرها هم بد نیست
ما نقاب بر چهره داریم تا بدی هایمان را با آن بپوشانیم. تا خوبتر از آنچه هستیم به نظر برسیم. روانشناسی می گوید: ما عمیقا می خواهیم دیگران دوستمان داشته باشند.
چون ما به عنوان یک انسان نیاز داریم خوب باشیم.
این که آن نقاب چه باشد
چقدر غیر واقعی باشد
چقدر با خود واقعی ما متفاوت باشد
بستگی به آدم روبروی ما دارد!
درحقیقت ظرفیت روانی آدم روبروی ما
و کامل تر بگویم:
ظرفیت روانی دنیای ما!
تصویری که روی صورت ماست، از دید روانشناسی، بستگی به ادم های اطراف و انتظارات جامعه دارد. وگرنه آدم دوست دارد مثل اجدادش آزادانه در جنگل ها بدود و با طناب از شاخه ای به شاخه دیگر بپرد. او خوشش می آید آزاد و رهاترین موجود زمین باشد.
ولی جامعه این اجازه را به او نمی دهد. زندگی در میان انسانها، استفاده از وسایل نقلیه، پول درآودن و زنده ماندن، همه و همه شرایطی دارد. ما باید بر خلاف اجدادمان و نیازی که به آزادی داریم، خود را با آنها وفق دهیم. قوانین چه درست باشند و چه غلط ما را محدود می کنند.
قوانین نوشته و نانوشته فرقی نمی کند. چون همه رابطه ها قانون دارند و از لحاظ روانشناسی انسان برای این که متمدن باشد، همیشه بخشهای وحشی وجود خود را سرکوب می کند.
تمدن از انسان می خواهد:
مهربان باشد
تعارف کند
مودب باشد
و اگر اینطور نبود دروغ بگوید
هر چه پذیرش جامعه ای بیشترباشد، انسان هایی واقعی تر خواهد داشت.
اگر ما انتظار نداشته باشیم مردم همیشه خوب و مهربان باشند، آنها مجبور نخواهند بود این همه دروغ بگویند.
اگر از ما انتظار نداشته باشند همیشه باحوصله و پرانرژی باشیم،
همیشه ازهمه چیز راضی باشیم
همیشه با قوانین موافق باشیم
اگر انتظار نداشته باشند همیشه خوب باشیم
ما هم می توانیم انسانهای شفاف تری باشیم.
عشق های بادوام تر، رابطه های زیباتر، شرکت ها و جوامع موفق تر آنهایی هستند که آدمهای بد و بدی های آدم ها را هم می پذیرند.