مردم زیاد با هم بحث می کنند و یکی از احساس های رایج در بحث ها خشم است.
ما خیلی وقت ها به خاطر هم نظر نبودن با هم عصبانی می شویم.
خیلی چیزها می تواند ما ر ا عصبانی کند که در آینده در موردشان می نویسم.
اصلا یکی از نشانه های تعصب این است که شخص هنگام بحث کردن عصبانی می شود.
تعصب:
ما براحتی می توانیم آدم های متعصب را شناسایی کنیم.
آنها هیچ وقت فکرشان عوض نمی شود
و این خیلی بد است. همه ی ما این را می دانیم, فقط مشکل این است که فکر می کنیم
همیشه طرف مقابل ما تعصب دارد.
ما هیچ وقت خودمان متعصب نیستیم.
متعصب بودن یعنی چه؟
تعصب به این معنی است که شخص یقین دارد بهترین باور و اعتقاد را دارد.
و فقط فکر خودش درست است.
معمولا اشخاصی دچار تعصب می شوند که با باورهای مختلف مواجه نشدند,
کتاب های متفاوت نخوانده اند
و نگرششان این است که حتما یک دیدگاه وجود دارد که از همه بهتر است.
دلیل عصبانی شدن در بحث این است که آنها نمی توانند ببینند کسی به چیزی غیر از باور آنها اعتقاد دارد.
معمولا هویت افراد متعصب در سنین پائین تثبیت می شود، آنها به خاطر وجود اثر والد امکان تغییر ندارند.
ما خیلی به کتاب خواندن تشویق می شویم.
معمولا در این توصیه ها، کسی نمی گوید چه نوع کتاب هایی را مطالعه کنید.
راستش اهمیتی ندارد. هر کتاب را یک شخص نوشته است، خواندن یک کتاب یعنی آشنایی با دنیای ذهن نویسنده.
هر چقدر تنوع کتاب هایی که می خوانیم بیشتر باشد، نگاهمان وسعت بیشتری پیدا خواهد کرد.
یعنی خواندن در حوزه ای مشخص یا خواندن نوشته های یک نویسنده ی خاص
نه تنها کمکی به رشد نمی کند،
بلکه ذهن را بسته،
توانایی تفکر را محدود می کند.
(این مساله در علوم انسانی بیشتر صدق می کند )
برای این که متعصب نباشیم باید بدانیم هر باور، تنها یکی از باورهای موجود است،
ما نمی دانیم بهترین آن کدام است.
و مهم ترین سوالی که انسان از خودش می پرسد این است: