بین مردم قوانینی وجود دارد.
این قوانین می توانند نوشته یا نانوشته باشند, ولی هستند و اثرشان هم بسیار قدرتمند است.
اگر بخواهیم انسان ها را به دو دسته تقسیم کنیم
یکی از دسته بندی ها می تواند اینطور باشد:
انسان هایی که هر چه را که شنیدند می پذیرند.
انسان هایی که هر چه را شنیدند نمی پذیرند.
دسته ی دوم افرادی هستند که بیشتر فکر می کنند.
چیزی که خیلی از ما نمی دانیم این است:
فرایند تفکر مشخص می کند که ما چه جور آدمی هستیم.
تفکر از سطح پایین شروع می شود و هر چه به سطوح بالاتر می رویم،
تعداد افراد آن جایگاه کمتر می شود.
در دسترس ترین قوانین را بشناسد و همان ها را به کار ببرد،
بدون ارزیابی دوباره.
همه ی زن ها اینطور هستند.
این یک نمونه از تفکر رایج و سطح پایین بین عموم مردم است.
فرایندی که اینجا اتفاق می افتد تعمیم افراطی است. فرق نمی کند محتوا چه باشد.
این شیوه ناقص و در عین حال بسیار معتبر است!
هرانسانی سطوح تفکر را از پایین به بالا طی می کند، او برای این که وارد سطوح بالاتر اندیشه شود، نیاز دارد نگاهی دوباره به منشا افکار و باورهای خود بیندازد.
او ممکن است بعد از مدتی همان قوانین را انتخاب کند، ولی این انتخاب زمانی آگاهانه خواهد بود که شخص به اندازه ی کافی با باورهای متناقض مواجه شده، بدون ترس و تعصب امکان انتخاب داشته باشد.
تفکر نقادانه سطح بالاتری از تفکر است.
در اینجا شخص به هر مسئله ای، نگاه انتقادی دارد.
در این سطح تفکر، نظر و ایده ساخته نمی شود. مهم این است که این افراد می توانند به قوانین مختلف فکر کنند (درست یا غلط)، ولی خودشان قانون نمی سازند.
برای اینکه بدانیم فراشناخت چیست
اول باید شناخت را تعریف کنیم:
شناخت مجموعه دانش و اطلاعت ما راجع به پدیده هاست.
اینکه هوا گرم است.
و هوای گرم مرا ناراحت می کند.
فراشناخت یعنی این که شخص می تواند قوانین ذهن را خودش بسازد و به قوانین ذهن دیگران اشراف پیدا کند.
او علاوه بر نقد، توانایی ارائه ی راه حل های نو و کارآمد را دارد.
اگر مجموعه دانش ما یک ساختمان بلند باشد, فراشناخت پشت بام بناست.
جایی که به همه ی طبقات اشراف دارد.
و ارتباط آن ها را با هم درک می کند.
افرادی که قادر به فکر کردن در سطح فراشناخت هستند می توانند از احساسات و هیجانات معمول فراتر بروند.
می توانند درک کنند که ” ناراحتی” چیست و چرا من با آن مشکل دارم.
در علوم کلام قوی هستند، به همین دلیل با واژه ها براحتی تحت تاثیر قرار نمی گیرند.
به همین دلیل بسیار سخت تر از دیگران شستشوی مغزی می شوند.
برای تشخیص سطوح مختلف تفکر و فراشناخت دنیای مجازی جای بسیار خوبی است. چون مملو از نظرات مختلف است.
دوست دارم تفاوت سطوح تفکر را با نمونه هایی آشنا از نظرات توضیح دهم:
اعتراض بخاطر عدم اجازه به خانم ها برای ورود به استادیوم و تماشای فوتبال.
مساله ای که واکنش های مختلفی را در فضای مجازی به دنبال داشت.
یکی از واکنش های معمول این بود:
الان واقعا مشکل کشور ما استادیوم رفتن خانم هاست؟
ما مشکلات خیلی مهم تری داریم. چرا در مورد کودکان کار چیزی نمی گویید؟ چرا در برابر فقر سکوت کردید؟
رفتن به استادیوم دغدغه ی ذهنی افرادی از طبقه ی متوسط است که غم نان ندارند.
یعنی شخص با یک پدیده مواجه شده و به آن اعتراض دارد. دلیل مخالفت چیست؟
خیلی چیزها می تواند باشد:
این یک قانون است و باید به آن احترام گذاشت (در دسترس ترین قانون)
این که شخص دوست ندارد همسرش به ورزشگاه برود (احساس خشم ناشی از تعصب)
شخص در خانواده ی خودش هرگز اجازه ی این کار را نخواهد داشت (احساس حقارت ناشی از محدویت)
از کودکی یاد گرفته که تماشای فوتبال برای خانم ها بد است ( نگرش تثبیت شده)
فقر، بیکاری، فحشا و … مسائلی هستند که در کشورهای مختلف دنیا کم و بیش وجود دارند. حل این مشکلات نیاز به راه حل های اقتصادی در سطح سیستم دارد و مردم در حل این مشکلات نقش چندانی ندارند،
از طرفی مشکل استادیوم رفتن خانم ها فقط در کشور ما (و عربستان) وجود دارد. یک ممانعت است که بابت آن هزینه پرداخت شده است. تنها کافی است که این ممنوعیت برداشته شود، حل این مشکل هزینه ای را متوجه حکومت و جامعه نمی کند.
منطق دارد،
بدون هیجانات و تعصب،
بدون ردی از آموزش های کودکی،
این نظر یک شخص بالغ است.
نگاهی که فارغ از احساسات شخصی، به یک مساله ی قانونی نگاه سیستمی دارد.
خوب توجه کنید در اینجا هرگز نمی توان گفت:
هر کس یک نظری دارد و همه ی نظرات محترم هستند!
نظر اول انتقادی احساسی با تکیه بر دردسترس ترین قوانین است.
و نظر دوم بر اساس منطق و نگاه به فرایند مشکل، نه صرفا محتوا.
توانایی فراشناخت اکتسابی است و با مطالعه و شناخت به دست می آید.
در این سطح دیوارهای سخت بین عقاید مختلف از بین می رود.
اسم ها اهمیت خود را از دست می دهند، در این سطح انسان ها می فهمند باورهای مختلف چرا و چقدر با هم فرق دارند.
احترام به همه ی نظرات اشتباه و غیرممکن است.
و بیشتر اجازه ی اندیشیدن و تصمیم گیری به شخص بدهند.