ماجرای کارت خوان و پول نقد و اینها!
یادتان هست که چقدر اعتراض شده بود؟ چقدر هم وطنان عصبانی رگ گردنشان باد کرده بود که چرا پزشکان از مالیات فرار می کنند؟
حواستان بود که از چه چیزی عصبانی هستید؟
می دانستید باز هم مثل خیلی وقت های دیگر سوار یک موج سانه ای شدید؟
هیچ وقت عصبانی نشدید از این که نمی دانید مالیات هایی که می دهید کجا می رود؟
وقتی کشور در سخت ترین شرایط از نظر سلامتی و اقتصادی قرار گرفت، موج رسانه ای راه نیفتاد که بر آن سوار شوید و بگویید حق من کو؟
و با آنهمه عزت و سربلندی چگونه این درد را درمان کنیم؟
خیر!
این بار باز هم رسانه ها به افکار گروهها جهت دادند، گل و پفک و تشکر از کادر درمان!
به جای ماندن در خانه و خواستن حق خود از دولت و مجلس.
مسلما روش اول راحت تر بود.
فقط میان این همه موج و خبر خوب و بد حواستان باشد:
وقتی هر هفت نفر متخصص بیهوشی یک بیمارستان به علت کرونا فوت می کنند، این وضعیت نمی تواند ادامه داشته باشد!
این وضعیت نباید ادامه داشته باشد.
هیچ پزشکی وظیفه ندارد به خاطر کسانی که تخصصش را قبول ندارند و ادرار شتر تجویز می کنند،
بدنشان را مال خودشان می دانند و حاضر نیستند ماسک بزنند،
از جان و عزیزان و خانواده و زندگی و جوانی خود بگذرد.
بیمارانی که یا نتیجه بی مسئولیتی دولت هستند یا نادانی و بی توجهی خودشان.
اگر روزی خسته شدند و حاضر نشدند بیشتر از این فداکاری کنند، کسی نمی تواند اعتراضی داشته باشد. چون فقط آن روز است که می فهمیم چه انسان های فریبکاری پشت تلاش، علم و از خودگذشتگی این افراد سنگر گرفتند و با نام آنها برای خود اعتبار کسب کردند.
فقط آن روز می فهمیم که همه تصمیم گیرندگان و اعضای ستاد مبارزه با کرونا فقط حرف زدند و فقط کادر درمان بودند که با عشق برای مردم کار کردند.