“ ابتلا به سرطان در نتیجه ی گناهانی است که در گذشته انجام دادیم”.
این جمله شاید در هیچ کتابی نوشته نشده باشد، شاید هیچ رسانه ای به این صراحت آن را نگفته باشد.
ولی در ذهن خیلی از افراد یک اصل مسلم است. اصلی که نیازی به اثبات ندارد و هیچ تردیدی در آن نیست.
اگر کسی در حق دیگری بدی کند، حتما در زندگی تاوان آن را پس می دهد، ما منتظر می نشینیم ببینیم چه بر سرش می آید.
تازگی ها اسم “کارما” بر این قانون گذاشته اند.
ولی حقیقت این است:
انرژی کارما این نیست و ارتباطی با گناه و زجر پس از آن هم ندارد.
کارما به معنی انرژی های گذشته است که باید تمام شود. کارهای نیمه تمام، افکار نیمه کاره و …
انرژی های کارمایی می توانند مربوط به چند قرن پیش باشند. نه کارهایی که در طول زندگی انجام می دهیم.
آن چیزی که این روزها متداول شده، یک تعریف تحریف شده از معنی زندگی است.
برای فرار از واقعیت.
از دید روانشناسی این افکار را می شود به این شکل توضیح داد:
از سرطان، تصادف، سکته، سوختن، کشته شدن، بدبخت شدن…
از این که هیچ کنترلی بر زندگی خود نداشته باشد. از این که
یک ویروس،
یک حادثه،
یک جهش ژنتیکی
او را از پای درآورد.
او می خواهد فکر کند برای او اتفاق بدی نمی افتد.
بنابراین فکرمی کند:
آنها بد بودند، ولی من خوب هستم.
همه ی ما ده ها نمونه در تایید و ده ها نمونه در رد این ادعا سراغ داریم.
این نگرش، قانون و اصل آنقدر پیچیده و مبهم است که با دلایل عقلانی قابل قبول، اثبات نمی شود، همانطور که رد هم نمی شود.
و از دیدگاه علمی
بنابراین نه از نظر اخلاقی و نه منطقی درست نیست که زندگی دیگران را بر اساس آن تفسیر کنیم.