فصل سوم مدیریت بازاریابی: چرا محیط بازاریابی همهچیز را تغییر میدهد؟

هیچ شرکتی در خلأ کار نمیکنه؛ همه تحت تأثیر محیط بازاریابی هستن.
محیط خرد شامل مشتریان، رقبا، تأمینکنندگان، واسطهها و ذینفعانه.
محیط کلان شامل نیروهای جمعیتشناختی، اقتصادی، طبیعی، تکنولوژیک، سیاسی-قانونی و فرهنگیه.
تغییرات محیطی میتونن هم فرصت بسازن، هم تهدید.
ابزارهای کلیدی تحلیل: SWOT و PESTEL.
شرکتهای ایرانی مثل دیجیکالا و اسنپ مدام محیط بازاریابی رو رصد میکنن تا بقا و رشد داشته باشن.
رمز موفقیت: بهجای جنگیدن با محیط، باید خودتو باهاش هماهنگ کنی.
یادت باشه دوران کرونا چه بلایی سر کسبوکارها آورد؟
رستورانها تعطیل شدن، خرید حضوری تقریباً صفر شد، ولی از دل همین بحران، اسنپفود و دیجیکالا رشد عجیبی کردن. چرا؟ چون محیط بازاریابی عوض شد:
رفتار مصرفکننده به سمت آنلاین تغییر کرد.
قوانین محدودیت تردد وضع شد.
تکنولوژی پرداخت دیجیتال سریعتر جا افتاد.
اون شرکتهایی که خودشونو با شرایط جدید وفق دادن، موندن. بقیه یا عقب افتادن یا نابود شدن.
این دقیقاً درسیه که فصل سوم میخواد بهمون بده: محیط بازاریابی قابل کنترل نیست، اما واکنش ما به اون قابل کنترله.
کتاب میگه محیط بازاریابی شامل «عوامل و نیروهایی است که بیرون از کنترل مستقیم شرکت قرار دارن، اما بر توانایی شرکت برای ساخت و نگهداری روابط موفق با مشتریان اثر میذارن.»
به زبان ساده:
تو میتونی محصولتو طراحی کنی.
میتونی کمپین تبلیغی اجرا کنی.
میتونی قیمتتو تغییر بدی.
ولی نمیتونی نرخ تورم، تغییر سبک زندگی مردم یا قوانین دولتی رو تعیین کنی.
این چیزها محیط بازاریابی رو میسازن.
محیط خرد همون چیزیه که نزدیکترین تأثیر رو روی کسبوکار داره. خیلی وقتها شرکتها فکر میکنن مشکل اصلیشون «اقتصاد کلان» یا «قانون»ه، اما واقعیت اینه که همین نیروهای خرد بیشتر از همه تعیینکنندهن.
۱. مشتریان: قلب استراتژی
هیچ شرکتی بدون مشتری معنا نداره.
دیجیکالا دقیقاً بهخاطر درک مشتری رشد کرد. وقتی فهمید مردم نگران تقلبیبودن کالاها هستن، سیستم «دیجیکالا اصالت» رو آورد.
اسنپفود وقتی دید مشتریها دنبال راحتی در سفارش هستن، «سفارش دوباره» و «پیشنهاد ویژه بر اساس سابقه خرید» رو معرفی کرد.
📌 نکته: در نوروساینس بازاریابی ثابت شده وقتی مشتری حس کنه «منو میفهمن»، هورمون اکسیتوسین ترشح میشه و این حس تعلق ایجاد میکنه. همینه که باعث وفاداری میشه.
۲. رقبا: دوست یا دشمن؟
رقیب بودن فقط به معنی جنگ نیست. خیلی وقتها رقبا بازار رو بزرگتر میکنن.
اسنپ و تپسی: رقابتشون باعث شد مردم به کل «تاکسی اینترنتی» عادت کنن. اگر فقط یکی از این دو بود، شاید پذیرش این مدل کندتر پیش میرفت.
دیجیکالا و بامیلو: بامیلو شکست خورد، اما باعث شد مردم سریعتر به خرید آنلاین اعتماد کنن و این در نهایت به نفع دیجیکالا شد.
📌 نکته: همیشه رقبا رو فقط تهدید نبین. رقبا میتونن آینهای باشن که نقاط ضعف یا فرصتهای پنهان تو رو نشون بدن.
۳. تأمینکنندگان: شریکهای پشتصحنه
خیلی وقتها مشتری فقط برند جلویی رو میبینه، اما حقیقت اینه که زنجیره تأمین میتونه یک کسبوکار رو بسازه یا نابود کنه.
اسنوا بدون شبکه تأمینکنندگان قطعات و مواد اولیه، نمیتونست تولید لوازم خانگی پایدار داشته باشه.
حتی استارتاپهای غذایی مثل «مامانپز» به آشپزها و تأمینکنندگان مواد اولیه وابسته بودن. وقتی کیفیت افت میکرد، کل برند آسیب میدید.
۴. واسطهها: کانالهایی که تو رو به مشتری وصل میکنن
واسطهها میتونن پلتفرمهای دیجیتال، فروشگاهها یا حتی نمایندههای فروش باشن.
برندهای غذایی مثل «کاله» اگر در فروشگاههای زنجیرهای حضور نداشته باشن، سهم بازار از دست میدن.
اپلیکیشنهای موبایلی اگر توی کافهبازار یا مایکت نباشن، عملاً دیده نمیشن.
۵. گروههای ذینفع: صداهایی که نمیشه نادیده گرفت
رسانهها، قوانین دولتی، حتی گروههای اجتماعی.
مثال: وقتی رسانهها روی بحث کیفیت خودرو فشار آوردن، برندهایی مثل ایرانخودرو مجبور شدن استراتژیهای ارتباطی جدید تعریف کنن.
اگر محیط خرد مثل بازیگرهای نزدیک باشه، محیط کلان شبیه آبوهوای کلی بازاره. تو نمیتونی جلوی بارون رو بگیری، اما میتونی چتر داشته باشی.
شش نیروی اصلی محیط کلان (مدل PESTEL)
۱. Demographic – جمعیتشناختی
ساختار جمعیتی جامعه تغییر میکنه و این یعنی تغییر نیازها.
مثال ایران: افزایش جمعیت جوان و رشد کاربران اینترنت موبایل باعث شد پلتفرمهایی مثل کافهبازار و روبیکا رشد کنن.
مثال جهانی: پیر شدن جمعیت ژاپن باعث شد شرکتهای دارویی و خدمات سلامت بترکونن.
۲. Economic – اقتصادی
قدرت خرید مردم، نرخ ارز، تورم و بیکاری همه روی تقاضا اثر دارن.
مثال ایران: تورم بالا باعث شد برندهای FMCG مثل کاله و میهن بستهبندیهای کوچکتر عرضه کنن تا خرید مردم راحتتر بشه.
مثال استارتاپی: خیلی از SaaSهای ایرانی مجبور شدن مدل Freemium یا اشتراک ارزان طراحی کنن چون مردم توان پرداخت بلندمدت نداشتن.
۳. Natural – محیطی/منابع طبیعی
کسبوکارها نمیتونن نسبت به منابع طبیعی و بحران انرژی بیتفاوت باشن.
مثال ایران: خاموشی برق روی دیتاسنترهای شرکتهای هاستینگ و پلتفرمها تأثیر مستقیم گذاشت.
برندهای غذایی هم باید روی منابع پایدار فکر کنن چون تغییرات آبوهوایی روی تأمین شیر و گندم اثر میذاره.
۴. Technological – فناوری
یکی از مهمترین محرکهای تغییر.
مثال ایران: ظهور هوش مصنوعی و APIهای بانکی (Open Banking) مسیر فینتکها رو عوض کرد.
مثال دیجیکالا: الگوریتمهای توصیهگر (Recommendation) برای پیشنهاد محصول به کاربر.
۵. Political/Legal – سیاسی و قانونی
قوانین میتونن یکشبه بازار رو تغییر بدن.
مثال ایران: قوانین بانک مرکزی بارها مدل کیف پول دیجیتال رو تغییر دادن.
مثال تاکسی اینترنتی: اسنپ و تپسی مجبور شدن با قوانین شهرداری و نهادهای حملونقل کنار بیان.
۶. Cultural – فرهنگی و اجتماعی
باورها، ارزشها و سبک زندگی جامعه.
مثال ایران: تغییر نگرش نسل جوان به «زندگی دیجیتال» باعث شد اپلیکیشنهایی مثل آپارات و فیلیمو جای تلویزیون سنتی رو بگیرن.
مثال غذایی: رشد فرهنگ سلامت و فیتنس باعث شد برندهایی مثل "تنماهی رژیمی" یا "محصولات ارگانیک" موفق بشن.
این شش نیرو با همدیگه تصویر بزرگی میسازن. هیچ کسبوکاری نمیتونه جلوی تغییرات کلان رو بگیره، اما میتونه آماده باشه.
اگر فناوری جدید اومده، تو باید سریعتر از رقبا بهش واکنش نشون بدی.
اگر فرهنگ مصرف تغییر کرده، باید محصول رو باهاش هماهنگ کنی.
اگر قوانین جدید سختگیرانه شدن، باید مدل درآمدی جدید پیدا کنی.
📌 مثال: توی دوران کرونا، برندهای رستورانی یا میرفتن روی ارسال آنلاین یا عملاً حذف میشدن. این تصمیم، واکنش به محیط کلان بود.
وقتی محیط خرد و کلان رو شناختی، وقتشه همهچی رو روی یک صفحه بچینی: SWOT.
Strengths (قوت): تواناییهای داخلی مثل تیم فنی قوی، برند شناختهشده، شبکه توزیع.
Weaknesses (ضعف): محدودیتهایی مثل کمبود نقدینگی، ضعف بازاریابی، یا نبود تنوع محصول.
Opportunities (فرصت): روندهای مثبت بیرونی مثل رشد پرداخت موبایلی یا افزایش خرید آنلاین.
Threats (تهدید): ریسکهای بیرونی مثل قوانین سختگیرانه یا ورود رقیب قدرتمند.
مثال فرضی: استارتاپ فینتک
قوت: UX ساده، تیم دیتا ساینس قوی.
ضعف: وابستگی به یک PSP خاص.
فرصت: رشد پرداخت QR در فروشگاهها.
تهدید: احتمال تغییر قانون بانک مرکزی.
🔑 این جدول کمک میکنه تصمیمهای استراتژیک بگیری. مثلاً با قوت تیم فنی (S) میتونی روی فرصت QR (O) سرمایهگذاری کنی و محصول نو بسازی.
PESTEL تصویری بزرگ از نیروهای بیرونی میده. SWOT اونها رو میاره توی یک چارچوب تصمیمگیری:
از PESTEL → فرصتها و تهدیدها.
از تحلیل داخلی → قوتها و ضعفها.
از ترکیبشون → نقشه عملیاتی برای رشد.
فصل سوم غیرمستقیم اشاره میکنه که شرکتها باید رقابت رو جدی بگیرن. یکی از بهترین چارچوبها برای درک شدت رقابت، مدل ۵ نیروی پورتره:
رقابت موجود: چند رقیب مستقیم داری؟ شدت رقابت چقدره؟
مثال: اسنپ و تپسی هر روز جنگ قیمتی دارن.
تهدید ورود تازهواردها: آیا ورود به بازار آسونه؟
مثال: استارتاپهای تاکسی اینترنتی جدید بهخاطر هزینههای بالا دیگه بهسختی وارد میشن.
قدرت تأمینکنندگان: آیا تأمینکنندهها میتونن قیمتتو کنترل کنن؟
مثال: خودروسازها در بازار قطعات یدکی دست بالا رو دارن.
قدرت خریداران: مشتریها قدرت انتخاب دارن یا اسیر تو هستن؟
مثال: در فروشگاههای اینترنتی، مشتری بهراحتی قیمتو مقایسه میکنه و اگر گرون باشی، میره جای دیگه.
تهدید کالاهای جایگزین: محصول یا خدمت جایگزین هست؟
مثال: تاکسی اینترنتی با مترو و موتوربرقی رقابت میکنه.
همونطور که در فصل دوم دیدیم، ROI (بازگشت سرمایه بازاریابی) شاخص کلیدیه.
اما در فصل سوم تأکید میشه که ROI باید در شرایط محیطی بررسی بشه.
مثال واقعی
تبلیغات در دوران تورم: ممکنه CAC ثابت بمونه، اما چون قدرت خرید مردم کم شده، CLV پایین بیاد.
فینتکها: ROAS ممکنه عالی باشه، اما اگر بانک مرکزی قانونی بذاره که محدود کنه، Payback Period طولانی میشه و ROI واقعی کاهش پیدا میکنه.
محیط بازاریابی دو بخش داره: خرد و کلان.
محیط خرد شامل مشتریان، رقبا، تأمینکنندهها، واسطهها و ذینفعانه.
محیط کلان شامل نیروهای جمعیتشناختی، اقتصادی، محیطی، تکنولوژیک، سیاسی-قانونی و فرهنگیه.
ابزارهای کلیدی برای تحلیل محیط: PESTEL، SWOT و ۵ نیروی پورتر.
تغییرات محیطی میتونن تهدید یا فرصت باشن؛ تنها راه موفقیت، انعطاف و سازگاریه.
شرکتهایی مثل دیجیکالا، اسنپ، کافهبازار و کاله نشون دادن که واکنش سریع به محیط میتونه بازار رو عوض کنه.
جدول PESTEL کامل شد؟
نقاط قوت و ضعف داخلی شناسایی شد؟
فرصتها و تهدیدها روی SWOT نشسته؟
تحلیل ۵ نیروی پورتر انجام شد؟
KPIهای بازاریابی (CAC، CLV، ROI) محاسبه و در بستر محیط بررسی شد؟
۱. محیط خرد و کلان چه فرقی دارن؟
محیط خرد نزدیک به شرکت و قابل مدیریتتره (مثل مشتریان و رقبا). محیط کلان نیروهای بزرگیه که خارج از کنترل مستقیم شرکت هستن (مثل اقتصاد یا قوانین).
۲. چرا PESTEL مهمه؟
چون بهت کمک میکنه تمام نیروهای بیرونی رو بهصورت ساختارمند ببینی و هیچکدوم رو فراموش نکنی.
۳. SWOT دقیقاً چه فایدهای داره؟
ضعفها و قوتهای درونی رو با فرصتها و تهدیدهای بیرونی ترکیب میکنه و نقشه عمل بهت میده.
۴. ۵ نیروی پورتر کجا به درد میخوره؟
وقتی میخوای شدت رقابت صنعتت رو بسنجی. این ابزار نشون میده آیا ورود به یک بازار جدید منطقیه یا نه.
۵. آیا ROI همیشه باید مثبت باشه؟
نه. در فاز رشد، ممکنه CAC بالا باشه و ROI منفی بشه، اما اگر CLV در بلندمدت جبران کنه، همچنان منطقیه.