ویرگول
ورودثبت نام
Drake
Drake
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

نکاتی درباره نحوه داستان و رمان نویسی

سلام دوستان
من اومدم با یه پست جالب و جذاب دیگه?(فکر کنم خیلی از پست هام تعریف کردم?)
می خوام درباره یه سری نکات ریز و درشت داخل داستان بهتون بگم و برم

1. گفت‌وگوهای خسته‌کننده ننویسین.?
مثال: «بهرام، این نیلوفر است.»
نیلوفر دستش را دراز کرد و گفت:«سلام، بهرام.»
بهرام گفت:«سلام، نیلوفر.» و با او دست داد.
نیلوفر گفت:«از دیدنت خوش‌وقتم.»
بهرام گفت:«من هم همین‌طور.»
آخه این صحبت‌ها چه اهمیتی داره؟?
این صحنه به یک دزد زورگیر یا هواپیمای در حال سقوط یا چیزی مثل این نیاز داره که از این حالت خسته‌کننده در بیاد!
مجبور نیستین موبه‌موی زندگی واقعی رو بنویسین. معنی داستان‌نویسی، کشمکش و گره‌گشایی هست. شخصیت‌ها حرف بیخود و یکنواخت نزنن.??

2.ایده کمکی تو نویسندگی?
لطفا کلمات تکراری به کار نبرین.?
?|• همیشه هنگام نوشتن سعی کنین شفاف و واضح نوشتن رو الگوی کار خود قرار بدین.
?|• برای ساده‌نویسی، نباید از کلمات قلمبه‌سلمبه استفاده کنین اما منظورم این نیست که شما تمام متن رمان رو کلماتی تکراری و کلیشه‌ای پر کنین.
?|• خلاق باشین و کلمات جدید و هم‌معنی پیدا کنین. مثالا: پر، مالامال، آکنده، سرشار، لبریز، لبالب، مملو این کلمات تقریبا هم معنی هستن ولی جذابیت بیشتری دارن چون بین اون ها تفاوت است!
?اما.❗❗
❗❗ کلمات ناآشنایی رو که هیچ ضروریتی برای ذکرشان نمی‌بینین و هیچ چیزی به داستان اضافه نمی‌کنن، به کار نبرین. سعی نکنین دانش ادبی‌تون رو به رخ خواننده بکشین.


3.کاری نکنین خواننده بگه:«یه لحظه صبر کن ببینم. اینجا چه خبره؟»??❗❗
این یعنی نویسنده شکست خورده.✍
یه بار یه کتاب خوندم، به قدری یه سکانسش مبهم بود که بعد از چندبار خوندن تازه فهمیدم منظور شخصیتا چیه.?‍♀️?‍♂️
مثالا: نازگل گفت:«شاید تو بتونی...» لازم نبود بیشتر ادامه بدهد. خودم منظورش را فهمیدم.❌
خب شخصیت شاید منظور نازگل رو فهمیده باشه اما خواننده که نفهمیده!?


4.مهم‌ترین و بازم تکرار می‌کنم مهم‌ترین قسمت داستان، جمله‌ی اولشه.??
جمله‌ی اول داستان بار سنگینی روی دوش داره. این جمله باید اون‌قدر جذاب و کنجکاوکننده باشه که خواننده رو مجبور کنه جمله‌ی بعدش رو بخونه. و بعد جمله‌ی بعدش... و تا آخر.?
این دو نکته‌ی مهم رو در نظر داشته باشین:
?در صفحه اول سعی کنین توصیف نداشته باشین چون ایستاست و خواننده رو مشتاق ادامه‌ش نمی‌کنه.
?داستان رو به جلوئه نه گذشته. داستانتون رو با توصیف گذشته‌ی آدم‌ها شروع نکنین.
مثال:
?‍?دخترک ترسیده بود و نمی‌دانست چه‌طور جلوی آن جمعیت عظیم باید پیانو بزند. خوب خواننده کنجکاو می‌شه ببینه دختر بینوا با این مسئله چه‌جور کنار میاد.✔


5.فضاسازی رو یاد بگیرید.
شمای نویسنده جزئیات صحنه رو می‌دونین اما خواننده که نمی‌دونه. بنویسین شخصیت کجاست و توصیف کنین که فضای اطرافش در چه حالتیه؟


6.لازم نیست سیر تا پیاز زندگی شخصیت داستان رو بنویسید.
برای خواننده مهد کودک و اوقات فراغت و جزئیات زندگی شخصیت داستان چه اهمیتی داره؟ فقط اگر این‌ها در داستان تاثیر دارن و مهم هستن، بیارینشون.


7.قبل از تموم کردن نوشته دنبال تأیید دیگران نباشین.?‍♂️?
در ابتدای کار نویسندگی سعی کنین برای خودتون بنویسین و دنبال مخاطب نباشین. بعضیا همیشه دنبال تأیید دیگران هستن و شاید خیلی اوقات قبل از اتمام کار و وسطش از دیگران نظر بخوان. این کار باعث می شه ذوق و شوق و روحیه نویسنده برای ادامه متن از بین بره و شاید هیچ‌وقت دیگه تمومش نکنه. بنابراین همیشه سعی کنین به این وسوسه‌ غلبه کنین


8.حس رو نشون بدین، تعریف نکنین.
فرض کنین شخصیت داستانتون از سوپ جو بدش بیاد. دو متن زیر رو بخونین و ببینین کدوم بهتره؟
?سینا سوپ جو دوست نداشت. وقتی مدرسه شبانه روزی می‌رفت، بچه‌های بدجنس بزرگ‌تر در سوپش حشره ریخته بودند.
?سینا با دیدن سوپ جو، لب هایش را جمع کرد. نفس نمی‌کشید. می‌ترسید از بوی سوپ جو، سرش گیج برود. زمزمه کنان گفت:«باید بروم دستشویی.» و با شتاب از آشپزخانه بیرون رفت.
توی مثال اول، مثل تعریف شده که چرا سینا سوپ جو دوست نداره.اما توی مثال دوم، نشون داده شده که سینا به سوپ جو چه احساسی داره.????

خب این بود پارت اول نکته در رابطه با رمان یا داستان نویسی ، امیدوارم لذت برده باشید و توانسته باشم کمکی در این زمینه به شما کرده باشم

بدرود??❤?













نکتهپارت اول
‏راستش من خیلی کار دارم هنوز، خیلی چیزا هم برای از دست دادن دارم ولی اگه بهم بگن همین الان میتونی چشماتو ببندی و دیگه بیدار نشی با آرامش تمام چشمامو میبندم :)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید