سلام:)
عرضم به حضورتون که
من هی میخواستم پست بذارم ولی موضوعاتی که به ذهنم میرسید آنچنان جذابیتی نداشتن نه برای نوشتن و نه خوندن . ولی الان میخوام راجع این باهم صحبت کنیم که ، چرا بعضی(و بهتره بگم خیلی)وقتا ما تمام تلاشمونو میکنیم اما نمیشه ؟ و خب قاعدتا وقتی ادم همه نیرو و توانش رو برای انجام یه کار میذاره و واقعا دریغ نمیکنه و کم کاری نمیکنه اما نتیجه ای که میخواد رو نمیتونه بگیره ؛ نا امید میشه !
بیاین باهم مرور کنیم توی این شرایط حسی که سراغمون میاد چیه ؟
اتفاقی که اول از همه میفته اینه که خودباوری مون رو از دست میدیم !
اینطور به قضیه نگاه میکنیم که ، من تمام تلاشمو کردم اما نتونستم موفق بشم ... پس یا تمام تلاشمو نکردم (که واقعا میدونیم کردیم(مسلمه که این گفتن نداره که ما در صورتی میتونیم توقع یه نتیجه عالی داشته باشیم که حتما براش تلاش کافی کرده باشیم! در غیر این صورت توقعمون قطعا بی جا و بی مورده)) یا من اون استعداد و توانایی رو ندارم !
این قسمت استعداد و توانایی هم چند حالت داره .
یا همه (اون همه ای که میدونی نمیخوان الکی انرژی بدن و به اصطلاح سرتو شیره بمالن منظورمه) سفت و سخت معتقدن که تو میتونی و بهت ایمان دارن و خب از طرفی این باعث میشه انرژی بگیری از طرفیم باعث میشه یه سنگینی شدیدی روی دوشت حس کنی و کار سخت بشه برات و همش به این فکر کنی که نکنه یه وقت همه رو نا امید کنم؟
یا اینکه بنظر بقیه تو نمیتونی اما خودت "میدونی" که "میتونی" "قطعا" و "یقینا" ! که خب این مخالفت بقیه یه جاهایی یکم عقب میبردتت یه وقتاییم اتفاقا حس لجبازی و سر سختی تو رو دوچندان میکنه !
هر کدوم از این دو حالت که باشه ؛ وقتی ما نتونیم اونطوری که دلمون میخواسته و واقعا هدفمون بوده و براش تلاش کردیم نتیجه بگیریم ، انگشت اتهام رو اول از هر چیز سمت اصل اون کار و بیشتر از اون توانایی های خودمون میگیریم !
درحالی که خیلی از وقت ها میتونم بگم در ۹۵% مواقع مسئله اصلا ظرفیت های ما ، قابلیت هامون ، خودباوری مون و امثال اون نیست .
مسئله "درست انجام ندادنِ" اون فعالیت ، "اصولی انجام ندادنِ" اون کاره (:
وقتی ما نمیدونیم "چطور" باید تلاش کنیم ؛ که از تلاش مون نتیجه مطلوب بگیریم ، قطعا تنها چیزی که اخر سر عاید ما میشه خستگیِ یک یا چند دوره تلاش بی وقفه و مداوم و البته ناامیدی بعد از دیدن نتیجه کاره
درحالی که اگر یادبگیریم چطور باید تلاش کنیم ، شاید حتی انرژیی که باید استفاده کنیم خیلی کمتر از چیزی که بنظر میاد و فکر میکنیم باشه
وقتی اینو یادمیگیریم تلاش کردن از یه کارِ خسته کننده ی اعصاب خوردکنِ و در نهایت عملا بیهوده و الکی ، تبدیل میشه به یه کار خیلی خفن و باحال که کاملا ارزششو داره براش وقت بذاری چون تهش نتیجه همه سختی ها شب بیداری ها و غیره و ذلک رو میگیری و تمام خستگی هات در میره !
همه اینا رو گفتم که بگم
اگر تلاش کردین و نتیجه نگرفتید ، اولا مطمئن بشید که توی جایگاه درستی هستین ، بعد راه های مختلفو امتحان کنین و اگر بازم نشد ، بدونین که نحوه تلاش کردن شما باید اصلاح بشه !
نه اون راه اشتباهه ، نه توانایی های شماست که ایراد داره ؛ فقط نحوه تلاش کردنتونو باید اصلاح کنید تا نتیجه بگیرید(: