تصور کن اردیبهشته
اون طرف پنجره بسته عطر گل و گیاه بارون خورده و آواز پرنده ها تو فضا پیچیده
اما اینطرف، داخل اتاق فضا گرفته و تاریک و پر از سکوته...
همون لحظه بلند میشی و پنجره رو باز می کنی
باد خنک اردیبهشتی همراه باریکه های نور گونه هات رو نوازش می کنه
ناخودآگاه لبخند میزنی به اون حال و هوا و عطر و صدای دلنشین...
میدونی
آدمای سمی و پوشالی زندگی ما درست مثل فضای خفقان آور داخل اتاق هستن
اگر فضای پوچ و بی ارزش داخل اتاق رو نادیده بگیری و کنارش بذاری و به سمت پنجره بری و پنجره رو باز کنی، میبینی پشت پنجره بسته یه زندگی بهشتی در انتظارته...
بعضی از کنار گذاشتن ها فرصت ورود موقعیت ها و افراد مناسب و ارزشمند رو به زندگی ما فراهم می کنه
[ خدا رو شکر که چندین ماهه دنیای من اردیبهشت شده ]
.
به قلمِ? | عفت غفوری |
#?