مردی به نام اوه عیدی سال ۱۴۰۲ طاقچه. وقتی شروع به خوندن این کتاب کردم هیچ فکر نمیکردم قراره اینهمه احساسات متفاوت رو همراه با این کتاب تجربه کنم.
داستان مرد درونگرایی که بی نهایت تابع قوانین و مقررات است. با شروع کتاب و از همون صفحات اول کتاب حرص خوردن من شروع شد. اوه مثل یک مأمور قانون بر انجام قوانین مصر بود و هیچ ملاطفتی از خودش در برخورد با دیگران نشون نمیداد؛ خب به عنوان یه آدم معمولی که گاهی قانون شکنی می کنم رفتار اوه به مذاقم خوش نیومد ولی هرچی جلوتر میرفت بیشتر از اوه خوشم میومد تا آخر که عاشقش شدم.
آدمی که هیچ وقت تو زندگی ماشینی جز ساب نخرید؛ آدمی که از نظر دیگران عجیب و غیر اجتماعی بود ولی نمیدونم چرا همون دیگران همیشه تو مشکلاتشون سراغ اوه رو می گرفتند ?آدم تنهایی که زندگی هیچ وقت بهش روی خوش نشون نداده و خودش معتقده که هیچ وقت زندگی نکرده تا اینکه با شخصی روبرو شده که به زندگیش معنا بخشید. و حالا چی میشه اگه اون شخص ترکش کنه؟؟
این کتاب داستان روابطه؛ داستان تأثیر آدم ها روی هم دیگه. نمیشه این کتاب و بخونی و بعدش به خودت قول ندی که بعد از این بیشتر به آدمای دورت اهمیت بدی.
عشقی که تو روابط این کتاب جریان داره اصلا غیر قابل باور نیست. جذابیت این کتاب از نظر من همینه؛ اینکه روزمرگی یه آدم رو روایت میکنه؛ روزمرگی که خیلیامون هر روز باهاش مواجهه داریم.
پیشنهاد میکنم به هیچ عنوان این کتاب رو از دست ندین?