در مطلب قبلی در مورد برداشت شخصی ام از منطق نوشتم. حالا قراره در مورد (برداشت خودم از) انواع منطق صحبت کنم.
اول بیاین دو جمله با دو نتیجه گیری متفاوت رو بررسی کنیم:
در مثال مطلب قلبی هم (آینده نگری و زندگی در لحظه) اگر دقت کرده باشین، استدلال هر دو طرف بحث با یک جمله مشابه شروع میشه اما به نتایج متفاوتی ختم میشه. به نظر من دلیلش وجود منطق تاریک و منطق روشن هست.
چند وقت پیش داشتم داخل لینکدین ولگردی می کردم که به پست شخصی برخوردم که تولد بیست سالگی خودش رو جشن گرفته بود:
چیزی که توجه ام رو جلب کرد، کامنت یکی از کاربران (تقریبا 30-35 ساله) لینکدین بود که در زیر این پست نوشته شده بود:
این دو منطق، یه سری خصوصیات متضاد با هم دارن:
به طور خلاصه، تمرکز منطق تاریک بر روی نیمه خالی لیوان و تمرکز منطق روشن بر روی نیمه پر لیوان هست.
از نظر من هیچکدوم از این دو منطق ماهیت منفی ندارن. مضر بودن هر کدوم از این دو، بستگی به این داره که چه کسی، در چه موضوعی و با هدف چه نتیجه ای، داره از اون منطق استفاده میکنه. بسته به نوع و کارکرد هر کدوم از این دو منطق، می تونید ازشون بهره ببرید. برای مثال، منطق تاریک میتونه انتخاب خوبی برای کسانی که دنبال جلب توجه هستن باشه.
همونطور که دنیا به آدم خوش بین (مثبت نگر) و آدم بدبین (منفی نگر) نیاز داره. خوش بین هواپیما اختراع میکنه و بدبين چتر نجات.
دلیل اینکه در مورد بعضی از موضوعات، به صورت سیاه یا سفید تصمیم می گیریم، اینه که احساسات مون رو در تصمیم گیری دخیل می کنیم. به عبارتی منطق تاریک یا روشن ما، بازتاب منطقی از احساساتی هست که در همان لحظه داریم.