بايد بدانيم وباور داشته باشيم كه در نحوه اداره جمهورىاسلامى باساير نظامات سياسى دنيا، تفاوت هاى مبنايىوجود دارد. انقلاب اسلامى منظومة فكرى متفاوتى رابراى ادارة جامعه پيشنهاد وتبيين كرده است؛ حداقلاز ديدكاه كسانى كه انقلاب كردهاند، انقلاب شده استتا اداره جامعه بانكاه وتفكرى متفاوت دنبال شود ونظامات متفاوتى براى ادارة جامعه پياده شود. در دلكزاره بالا فهم ديكرى نيز موجود است؛ وجود وماهيتانقلاب اسلامى، وابسته به تحقق عينى همان نظام فكرىاست كه بيان كرده است. اكر بنا باشد كه انقلاب، آننظام فكرى را در اداره جامعه عينيت نبخشد، بودونبودانقلاب شايد خيلى موضوعيتى نداشته باشد. البته نيكمى دانيم است كه رسيدن به اين مهم، زمان مى برد ودرطول زمان به تكامل مىرسد؛ اما بالاخره بايد روحى از آنمسئله، تجلى عينى در جامعه داشته باشد. پس ماهيتجمهورى اسلامى به تحقق آن نظام فكرى كره خورده استواكر تحولى مى خواهد رقم بخورد بايد روشنفكر پندارى راكنار كذاشت و براى اين مهم قدمى برداشت.
اكر قرار است انقلاب اسلامى ايده ديگرى مطرح كند و اين مردم به نقطه مطلوبى برسند، بايد خودشان بروند و برسند. در اينجا مسئله مشاركت مردم به ميان مى آيد؛يعنى تمام اركان جامعه بايد مردمى اداره شود، مردم بايد خودشان حركت كنند و به نقطه هایی برسند. موضوع مشاركت مردمى باتوجه به ((چرا انقلاب كرديم)) معنا پيدامى كند و جز با مشاركت فعال و گسترده تمامى عناصر اجتماع در روند تحول جامعه محقق نخواهد شد.
حكومت، مبناهايى دارد؛ قانون اساسى وسياست كلىدارد كه همه آن ها بايد محقق شود. شاهد مثال اين سخن صحبت هايى است از آقاى فيروزآبادى: ((در بند دوم اصل ١٣ قانون اساسى، ديدگاه متفاوتى در زمينه اشتغال داريم كه مثالى ديكر براى نشان دادن وجود ديدگاه های متفاوت و اهميت آن ها است كه شايد جزو ملموسترين مثال ها هم باشد. اين بند قانون اساسى مى گويد که تأمين شرايط كار، جزو وظايف حكومت اسلامى استوبعد ضوابط اقتصادى جمهورى اسلامى را برمى شمارد.يكى از ضوابط اين است: تأمين شرايط و امكانات كاربراى همه، بهمنظور رسيدن به اشتغال كامل. تكليفجمهورى اسلامى چيست؟ (قراردادن وسايل كار در اختيارهمة كسانى كه قادر به كارند ولى وسايل كار ندارند، درشكل تعاونى، از راه وام بدون بهره يا هرراه مشروع ديكركه نه به تعركز وتداول ثروت در دست افراد و كروههاىخاص منتهى شود ونه دولت را بهصورت يك كارفرماىبزرک مطلق دراورد.) اين همان موضوع مطرح شده درمقدمة قانون اساسى بود كه اينجا به شكلى ديكر دوبارهمطرح شد. قانون اساسى دراين اصل، صريح ورك كفتهاست به تكتك آدم هايى كه مى خواهند وسيلةً كار پيداكنند وبروند سركار وام دهيد به شكل تعاونى و ... ))
در مواجه با مبانى مطرح شده - كه در قانون اساسى وبيانات امامين انقلاب موجود است - وپيش فرض هاىحاكم كه اشاره شد، احتمالاً دو نوع مواجه وجود دارد: ١)بى تفاوتى ٢) كمك به توليد مبانى وتحقق مبانى.مى توان كفت همه آنچه تابه الان كفته شد مقدمهاى بود براى قسمت آخر؛ يعنى نقش يابى براى كمك بهتحقق مبانى. حضور وتكليف جوانان انقلاب اسلامى بايدجايى معنا شود كه براى بهينه سازى (اجرايى سازى)مبانى انقلاب اسلامى قدمى بردارد. با اين موضوع دقيقابايد مواجه ايدئولوزيك داشت. جوانانى كه صاحبديدكاهى هستند بايد به اين سمت حركت كنند.
توليد سازوكارِ تحقق مبانى براى اداره جامعه، نيازمند مسئله مندى واقعى، تفكر، دانش وتعركز با فراغ بال است؛ مسئول توليد اين سازوكار در حال حاضر در تجربه جهانى و اتفاق نوپديد در ايران (حدود ٣٥ سال)، انديشكده ها هستند. اگر هم مسئولى دغدغة تحقق آرمان هاىانقلاب را دارد و دوست دارد انديشة انقلاب را در جامعهپياده كند، بايد حوصله كند ومنافع كشور را بلندمدت ترببيند ودر انديشكده ها سرمايه كذارى كند.در تلاطم تناقضاتبراى تحول بنيادين در آموزش وپرورش و زدودن اين نظامفاسد (تناقض با مبانى) كه مى خواهد خود را با ايدهانقلاب اسلامى هماهنك كند وجمهورى اسلامى رابهكارخانه انسان سازى مبدل سازد، نيازمند اقدامات مبنايى،راهبردى، اجرايى (قانون وبخشنامه و ... ) است. جايى ك هبتواند اين سازوكار مدل اداره جامعه را تحقق بخشد وراهكارى براى نظام مسائل آموزش وپرورش طراحى كند،پيش تر كفتيم انديشكدهها هستند. اما انديشكدههاالزاماتى دارند. مواردى قبل تر بيان شد. مسئله مندى،تفكر، دانش، تهركز و ... مواردى است كه انديشكده را براى ((شدن)) آماده مى كند. اما معلم، عنصر تحول، باتناقضاتى مواجه است كه نمى تواند نقش خودش رادراين زمينه پيدا كند ولى از او انتظار تحول است.١) نداشتن دانش آكادميك كه به دليل نبود عقلانيت درسيستم و سازوكار مناسب ادامه تحصيل مناسبٍ خيلعظيمى از معلمان از آن محروم هستند. ٢) نبود فراغتوتمركز به دليل حضور همه روزه در مدرسه طى هفته.كارمندى تعاموقت با فراغ بال مورد انتظار براى انديشهورزى در تضاد است يا حداقل آن را مى توان همچون چرخدنده هاى دانست كه خوب باهم جفت وجور نمى شوند.
یادداشت برای رسیدن به راه حل نبود. چه بسا حل مسئله، فهم و شناخت مسئله باشد. باشد برای اندیشیدن.
نویسنده: علی علیزاده، معلم و اندیشهورز اندیشکده سیاستگذاری ادریس