همبستگی تاریخ با رفتار و فرهنگ
ضربالمثلهایی چون «از این ستون به آن ستون فرج است»، «سیب را به هوا بیندازی، هزار چرخ میخورد تا به زمین برسد»، «این میزها به کسی وفا نکرده»، «بخواب ببین فردا چه میشود»، «باد آورده را باد میبرد»، «هر دم از این باغ بری میرسد» و «روزگار دو رو دارد» گویای ذهنیتی هستند که آینده را ناپایدار، مبهم و در معرض تغییرات ناگهانی و پیشبینیناپذیر میبیند. اینگونه امثال نه تنها بخشی از گنجینه فرهنگ شفاهی ایرانیان به شمار میآیند، بلکه بازتابدهندهی نگرشی عمیق و دیرینه به زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در ایران هستند. نگرشی که ریشه در تجربههای تاریخی یک جامعه دارد؛ جامعهای که پیوسته با بیثباتی ساختاری، عدم تداوم نهادی و گسستهای برنامهریزیشده مواجه بوده است.
در مواجهه با این واقعیت تاریخی، آثار دکتر همایون کاتوزیان، استاد دانشگاه آکسفورد و پژوهشگر برجسته در حوزههای اقتصاد سیاسی، جامعهشناسی تاریخی و اندیشه ایرانی، دریچهای تازه برای تحلیل رفتار تاریخی و اجتماعی ایرانیان میگشاید. ایشان در آثار خود بهویژه در نظریهی «جامعهی کوتاهمدت» که نخستینبار در مقالهای در سال ۲۰۱۴ مطرح شد، تلاش دارد تا ریشههای بیثباتی مزمن در تاریخ ایران را در قالب مفهومی نظری تحلیل کند.
بر اساس دیدگاه کاتوزیان، ساختار اجتماعی و سیاسی ایران تاریخی، فاقد نهادهای پایدار، قانونمندی مستمر و فرآیندهای بلندمدت نهادینهشده بوده است. این شرایط موجب شکلگیری نوعی رفتار اجتماعی شده که در آن، مردم و حاکمان همواره با افقی کوتاهمدت تصمیمگیری کردهاند؛ بهگونهای که امید بستن به آیندهای قابل پیشبینی جای خود را به زیستن در لحظه و واکنش به رخدادهای مقطعی داده است.
مطالعه این نظریه و بازتاب آن در رفتار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مردم ایران، انگیزهای شد تا نگارش این نوشتار را آغاز کنم. در این متن، ضمن تشریح دیدگاه دکتر کاتوزیان، تلاش خواهم کرد با استناد به شواهد تاریخی و تجربیات معاصر، پیوند میان این نوع نگرش و وضعیت کنونی اقتصاد ایران را بهویژه در حوزه سرمایهگذاری و بازارهای مالی بررسی کنم. در نهایت، سعی خواهم داشت تحلیلی از ریسکهای ساختاری و سیستماتیک موجود در شرایط فعلی ارائه داده و نشان دهم چگونه تداوم «کوتاهمدتاندیشی» میتواند مانعی بر سر راه توسعهی پایدار در ایران باشد.
چرا جوامع طبقهبندی میشوند؟
یکی از پرسشهای بنیادین که ممکن است برای بسیاری مطرح شود، این است که چرا جوامع و کشورها به دستههایی چون در حال توسعه، توسعهیافته، جهان سوم یا ابرقدرت تقسیم میشوند؟ این پرسش از زوایای مختلفی قابلبررسی است؛ از دیدگاههای اقتصادی و سیاسی گرفته تا عوامل فرهنگی و تاریخی. یکی از دیدگاههای برجسته در این زمینه، نظریه دکتر کاتوزیان است که ایران را بهعنوان یک جامعه کوتاهمدت معرفی میکند. منظور از کوتاهمدت، عمر کوتاه جامعه نیست، بلکه به این معناست که حتی تغییرات بنیادی در ایران، به دلیل نبود چارچوبهای قانونی و نهادی پایدار، دوام چندانی ندارند. ایشان تأکید میکند که این ویژگی نهتنها به جامعه کنونی، بلکه به کل تاریخ ایرانزمین مربوط است.
برای تداوم یک جامعه، نهادهای آن، از جمله نهادهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، باید پایدار باشند. در ایران، به دلیل فقدان چنین تداومی، جامعه بهصورت دورههای کوتاهمدت شکل گرفته است. کاتوزیان با مقایسه تاریخ ایران و جوامع اروپایی، که در دموکراسی، حاکمیت قانون و توسعه پیشتر از ما پیشرفت کردهاند، میفرماید سه تفاوت عمده در تاریخ ایران مشاهده میشود که منجر به کوتاهمدت شدن جامعه شده است. ایشان از اصطلاح «کلنگی» استفاده میکند که به معنای تخریب بناهای قدیمی و ساختوساز از نو است. این اصطلاح، بهخوبی نگاه غالب در جامعه ایرانی را نشان میدهد: بهجای بازسازی و حفظ ارزش بناهای قدیمی، تمایل به تخریب کامل و ساخت بنای جدید وجود دارد. این نگاه در تمام شئون جامعه ایرانی، از سیاست و اقتصاد گرفته تا فرهنگ و اجتماع، دیده میشود.
مفهوم جامعه کلنگی
کاتوزیان میفرماید این تفکر کلنگی، جامعه ایران را در معرض خطر تخریب مداوم نهادهای اجتماعی، سیاسی، ادبی و اقتصادی قرار داده است. بهجای حفظ و اصلاح ساختارهای موجود، ترجیح داده میشود همهچیز از نو ساخته شود. این رویکرد، اگرچه به روز شدن را به همراه دارد، اما ارزش مادی، فرهنگی و معنوی بناهای قدیمی را نادیده میگیرد. برای مثال، وقتی یک بنای تاریخی تخریب میشود، نهتنها هزینههای مادی هدر میرود، بلکه سرمایه اجتماعی و انباشت تجربه نیز از بین میرود. این روند، تاریخ ایران را به زنجیرهای از دورههای کوتاهمدت تبدیل کرده است.
هر دوره، نهادهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خاص خود را دارد، اما تغییرات سریع و تخریب مداوم، مانع از انباشت تجربه و سرمایه مادی میشود. نتیجه این فرآیند، تکرار تجربههای مشابه در طول تاریخ است که گاه بهصورت چرخههای تکرارشونده در تاریخ ایران ظاهر شدهاند.
سه ویژگی جامعه کوتاهمدت
دکتر کاتوزیان سه ویژگی اصلی را برای جامعه کوتاهمدت ایران برمیشمارد که در سرتاسر تاریخ این سرزمین قابلمشاهده است:
۱. مسئله مشروعیت جانشینی حاکم
۲. بیاعتباری جان و مال
۳. مشکل انباشت و توسعه
ویژگی اول: مسئله مشروعیت جانشینی حاکم
یکی از معضلات تاریخی ایران، نبود قانون مشخص و تثبیتشده برای جانشینی حاکم بوده است. در اروپا، قوانین روشنی برای جانشینی وجود داشت ؛ برای مثال، فرزند ارشد یا نزدیکترین خویشاوند پادشاه بهطور خودکار جانشین میشد. این نظم، حتی در دوران فئودالیسم و سلطنتهای مطلقه، ثبات را تضمین میکرد. کاتوزیان به ماجرای پادشاهی در لهستان در دهه ۱۵۷۰ میلادی اشاره میکند که پس از مرگ پادشاه، جانشین از خاندان سلطنتی انتخاب شد و حتی در میانه راه، به دلیل مرگ برادرش، به پادشاهی فرانسه منصوب شد. این فرآیند کاملاً بر اساس قوانین از پیش تعیینشده بود و پادشاهی فرانسه خواست و سمت فرانسه حرکت کرد .
در ایران، اما وضعیت کاملاً متفاوت بود. هیچ قانون تثبیتشدهای برای جانشینی وجود نداشت و مشروعیت حاکم به مفهومی مبهم به نام «فره ایزدی» وابسته بود. فره ایزدی، که تنها در داستانهایی مانند شاهنامه (ماجرای اردشیر ساسانی) بهصورت نمادین ذکر شده، هیچ معیار مشخصی نداشت. هر کس با زور و قدرت به حاکمیت میرسید، ادعا میکرد فره ایزدی دارد. این نبود قانون، منجر به نزاعهای خونین و برادرکشیهای متعدد بر سر جانشینی شد.
مثال تحقیقی نویسنده : در دوره ساسانیان، پس از مرگ خسرو پرویز در سال ۶۲۸ میلادی، آشوبهای متعددی بر سر جانشینی رخ داد. در مدت کوتاهی، چندین نفر از جمله قباد دوم، اردشیر سوم و حتی زنان خاندان ساسانی مانند پوراندخت به قدرت رسیدند، اما هیچیک نتوانستند ثبات را برقرار کنند. این نبود قانون جانشینی، امپراتوری ساسانی را ضعیف کرد و راه را برای فتح ایران توسط اعراب هموار نمود.
در دورههای متأخرتر، مانند قاجار، این مشکل ادامه یافت. برای مثال، پس از مرگ عباس میرزا، ولیعهد فتحعلی شاه، تعیین جانشین او با چالشهای فراوانی همراه بود. ناصرالدین شاه نیز پس از به قدرت رسیدن، با واسطهگری سفرای خارجی و امیرکبیر از کشتن یا کور کردن رقبا منصرف شد. این مثالها نشان میدهد که نبود قانون جانشینی، نهتنها حاکمان را در معرض خطر دائمی شورش قرار میداد، بلکه جامعه را نیز بیثبات میکرد.
مردم، که از استبداد حاکمان ناراضی بودند، اغلب با شورشیان همراهی میکردند، نه به این دلیل که شورشیان عادلتر بودند، بلکه به امید کاهش ظلم همراه و طرفدار آنان میشدند . کاتوزیان میفرماید این ترکیب «حکومت بیمسئولیت و جامعه نافرمان» دو روی یک سکهاند که در تاریخ ایران ریشه دوانده است. حتی پس از اسلام و ورود قوانین شرعی، این مشکل حل نشد، زیرا حاکمان همچنان قدرت مطلق خود را اعمال میکردند.
ویژگی دوم: بیاعتباری جان و مال
در ایران، حاکم بهعنوان نماینده خدا در زمین، مالک جان و مال مردم بود. مالکیت خصوصی به معنای اروپایی آن وجود نداشت. اموال افراد، حقی بود که حاکم اعطا کرده و هر زمان میتوانست آن را بازپس گیرد. این بیثباتی، نهتنها در میان رعایا، بلکه در تمام سطوح جامعه، از تجار و وزرا تا خود شاه، دیده میشد. مصادره اموال، کشتار یا مجازات بدون تشریفات قانونی، امری رایج بود. کاتوزیان از بیهقی نقل میکند که ابونصر مشگان به مرگ طبیعی درگذشت، اما تمام اموالش مصادره شد. در دورههای متأخرتر، مانند اواخر قرن نوزدهم، نمونههایی از زورگیری در سطوح بالای مملکتی دیده میشود؛ برای مثال، کامران میرزا، وزیر جنگ، همسر فرمانده توپخانه را زندانی کرد تا مبلغی از او بگیرد.
مثال تحقیقی نویسنده : در دوره صفویه، شاه عباس اول (۱۵۸۸-۱۶۲۹) برای تحکیم قدرت خود، نهتنها رقبای سیاسی را حذف کرد، بلکه اموال تجار و ملاکان بزرگ را نیز مصادره نمود. برای نمونه، پس از فتح هرات، بسیاری از بازرگانان این شهر که ثروت قابلتوجهی داشتند، به بهانههای مختلف اموالشان مصادره شد تا خزانه شاه تقویت شود. این اقدام، اگرچه در کوتاهمدت قدرت مرکزی را تقویت کرد، اما اعتماد تجار به نظام حاکم را کاهش داد و مانع از سرمایهگذاری بلندمدت شد. در دوره قاجار نیز، مصادره اموال وزرا و کارگزاران امری رایج بود. برای مثال، پس از مرگ میرزا آقاسی، صدراعظم محمدشاه، داراییهای او به دستور ناصرالدین شاه مصادره شد، بدون اینکه هیچ تشریفات قانونیای رعایت شود.
این بیاعتباری جان و مال، برنامهریزی بلندمدت را برای افراد غیرممکن میکرد. حتی وزرا و ملاکان بزرگ نیز از مصادره اموال یا مجازات ناگهانی در امان نبودند. کاتوزیان به ماجرای نظامالدوله اشاره میکند که اموال خود را وقف کرد تا از مصادره در امان بماند، یا میرزا محمدخان حکیمالملک، پزشک مظفرالدین شاه، که پس از مرگ مشکوکش، تمام داراییاش توسط امینالسلطان تصاحب شد. این ناامنی، افق دید مردم را به شدت محدود کرده و مانع از سرمایهگذاری و برنامهریزی برای آینده می شد.
ویژگی سوم: مشکل انباشت و توسعه
انقلاب صنعتی در اروپا نتیجه انباشت طولانیمدت سرمایه بود که در سایه امنیت و ثبات قانونی ممکن شد. در انگلستان، انباشت سرمایه در بنگاههای اقتصادی، در آلمان و اتریش در بانکها، و در روسیه و اروپای شرقی از طریق دولتها صورت گرفت. این انباشت، نیازمند امنیت مالکیت و نبود ترس از مصادره بود. در ایران، به دلیل بیاعتباری جان و مال، انباشت سرمایه به آن صورت رخ نداد. حتی مازاد تولید، به دلیل خودکفایی آبادیها و کمبود منابع، اندک بود و امکان انباشت نداشت.
مثال تحقیقی نویسنده : در دوره تیموریان (۱۳۷۰-۱۵۰۷)، اگرچه شهرهایی مانند سمرقند و هرات به مراکز تجاری و فرهنگی تبدیل شدند، اما نبود امنیت مالکیت مانع از انباشت سرمایه بلندمدت شد. برای نمونه، پس از مرگ تیمور، بسیاری از بازرگانان که در دوره او ثروت اندوخته بودند، با تغییر حاکمان و مصادره اموال مواجه شدند. این بیثباتی، مانع از سرمایهگذاری در زیرساختهای تجاری یا صنعتی شد. در دوره قاجار نیز، تلاشهایی برای توسعه صنعتی، مانند تأسیس کارخانههای پارچهبافی در زمان عباس میرزا، صورت گرفت، اما به دلیل نبود سرمایهگذاری پایدار و مصادرههای مکرر، این تلاشها به نتیجه نرسید.
کاتوزیان در نوشته های خودش اشاره میکند نبود قانون و ساختارهای پایدار، همراه با عوامل جغرافیایی مانند کمآبی و پراکندگی جوامع مسکونی، مانع از انباشت سرمایه و توسعه بلندمدت شد. در حالی که در اروپا، رنسانس و گسترش شهرها امنیت دارایی را افزایش داد و مسیر صنعتی شدن را هموار کرد، در ایران چنین فرآیندی رخ نداد. ملاکان ایرانی، چه در زمان حیات و چه پس از مرگ، حقی بر اموال خود نداشتند و این ناامنی، مانع از سرمایهگذاری و توسعه شد.
چرخه تاریخی جامعه کوتاهمدت
کاتوزیان معتقد است این سه ویژگی، چرخهای تکرارشونده در تاریخ ایران ایجاد کردهاند: حکومتی استبدادی با آشوب جایگزین حکومت قبلی میشود و این چرخه، فارغ از نوع حکومت، ادامه مییافت. این تفکر کوتاهمدت، نسل به نسل منتقل شده و در دوران معاصر شدت یافته است. ضربالمثلهای ذکرشده، مانند «از این ستون به آن ستون فرج است»، بازتاب این نگاه هستند که آینده را غیرقابلپیشبینی و پر از تغییرات ناگهانی میبیند.
این چرخه، تنها به دورههای باستانی یا پیش از اسلام محدود نیست. حتی در دورههای پس از اسلام، مانند قاجار، این الگو ادامه یافت. برای مثال، در قرن نوزدهم، تعیین جانشین عباس میرزا با مشکلات فراوانی همراه بود و ناصرالدین شاه با واسطهگری خارجی از حذف رقبا منصرف شد. این نبود ثبات، نهتنها حاکمان را در معرض خطر قرار میداد، بلکه جامعه را نیز بیثبات میکرد.
نگاهی امروزی به جامعه کوتاهمدت
در ایران امروز، این تفکر کوتاهمدت در سیاستگذاریها، اقتصاد و بازار سرمایه بهوضوح دیده میشود. دولتها با مصوبات خود، صنایعی را رونق میدهند یا زمین میزنند. برای مثال، در دوره هاشمی رفسنجانی، شرکتهای پیمانکاری رونق داشتند، در دوره خاتمی، صنایع نفتی، در دوره احمدینژاد، شرکتهای سیمانی و انبوهسازی، و در دوره روحانی، صنایع پتروشیمی و فولادی. این تغییرات ناگهانی، همراه با عزل و نصبهای غیرمنتظره مدیران، سرمایهگذاری بلندمدت را دشوار کرده است.
در بازار سرمایه، سهامداران به دلیل ریسکهای سیستماتیک، مانند تغییرات ناگهانی سیاستها یا مصوبات دولتی، به تفکر کوتاهمدت روی میآورند. در چنین شرایطی، سهامدار عمده یا خرد، که از ثبات سیاستها مطمئن نیست، به سرمایهگذاری کوتاهمدت روی میآورد. این بازههای کوتاهمدت، معمولاً سه تا ششماهه یا حداکثر چهارساله هستند که به دورههای مالی و سیاسی وابستهاند.
تأثیر تورم و تشدید تفکر کوتاهمدت
از سال ۱۳۹۷، با شدت گرفتن تورم، تفکر کوتاهمدت در جامعه ایران شدت بیشتری یافته است. سرمایهگذاران، از ترس کاهش ارزش داراییهایشان، به بازههای زمانی بسیار کوتاه، حتی چندروزه، روی آوردهاند. این رویکرد، بهویژه در بازار سرمایه، گاهی به رفتارهایی شبیه قمار منجر شده است. برای مثال، برخی سهامداران به امید سود چنددرصدی در چند روز، وارد معاملات پرریسک میشوند، در حالی که این رفتار با منطق سرمایهگذاری علمی فاصله زیادی دارد. سرمایهگذاران، بهجای برنامهریزی بلندمدت، به دنبال حفظ ارزش دارایی در کوتاهمدت هستند. این رفتار، نتیجه ترس از آیندهای نامعلوم است که ریشه در تاریخ کوتاهمدت ایران دارد.
سرمایهگذاری کوتاهمدت چیست؟
سرمایهگذاری کوتاهمدت، به سرمایهگذاریهایی گفته میشود که در بازههای زمانی کوتاه، معمولاً سه تا ششماهه، انجام میشوند. این بازه، به دورههای انتشار صورتهای مالی فصلی و نیمساله شرکتها وابسته است. حداکثر بازه سرمایهگذاری کوتاهمدت در ایران، به دلیل مشخص بودن مواضع دولتها، چهار سال است. با این حال، در شرایط تورمی کنونی، برخی سرمایهگذاران بازههای یک تا دوماهه را در نظر میگیرند که بسیار پرریسک است.
در بازارهای مالی جهانی، معاملات کوتاهمدت، مانند معاملات آتی یا اختیار معامله، به قمار تشبیه میشوند، زیرا نتیجه آنها بهصورت ۵۰-۵۰ (برنده یا بازنده) است. در ایران، این نوع تفکر در میان نسل جدید، بهویژه در بازار سرمایه، رواج یافته است. بهجای صبر و برنامهریزی برای بازههای سه تا ششماهه، برخی به دنبال سودهای سریع چندروزه هستند که اغلب به زیان منجر میشود.
راهکارهایی برای غلبه بر تفکر کوتاهمدت
تاریخ پر فراز و نشیب ایران، ترس از آینده را در ناخودآگاه جمعی ما نهادینه کرده است. با این حال، با مطالعه، تفکر و افزایش آگاهی، میتوان بر این ترس غلبه کرد. سرمایهگذاری در ایران، چه در بازار سرمایه و چه در سایر بازارها، نیازمند رعایت حداقلهای منطقی و علمی است. بازههای سه تا ششماهه برای سرمایهگذاری کوتاهمدت و حداکثر چهارساله برای برنامهریزی، با توجه به شرایط اقتصادی و سیاسی ایران، منطقی به نظر میرسد.
برای سرمایهگذاران خرد، که تخصص کافی در تحلیلهای اقتصادی و سیاسی ندارند، توصیه میشود به جای رفتارهای احساسی و کوتاهمدت، از مشاورههای حرفهای و تحلیلهای مبتنی بر داده استفاده کنند. همچنین، آموزش و افزایش دانش مالی میتواند به تصمیمگیریهای منطقیتر کمک کند.
جمعبندی
نظریه جامعه کوتاهمدت دکتر کاتوزیان، چارچوبی قدرتمند برای درک تاریخ و شرایط کنونی ایران ارائه میدهد. ویژگیهایی مانند نبود قانون جانشینی، بیاعتباری جان و مال، و مشکل انباشت و توسعه، چرخهای تکرارشونده در تاریخ ایران ایجاد کردهاند که تا امروز ادامه یافته است. مثالهای تاریخی، از دوره ساسانیان و صفویه تا قاجار، نشاندهنده تأثیر عمیق این ویژگیها بر جامعه ایرانی است. این تفکر کوتاهمدت، در سیاستگذاریها، اقتصاد و رفتار سرمایهگذاران امروزی نیز دیده میشود.
با وجود چالشهای موجود، با آگاهی و برنامهریزی میتوان بر این محدودیتها غلبه کرد. سرمایهگذاری علمی، مبتنی بر بازههای منطقی و تحلیلهای دقیق، میتواند راهی برای کاهش ریسکهای سیستماتیک باشد. امیدوارم این نوشتار برای خوانندگان مفید بوده و گامی در جهت افزایش آگاهی و دانش باشد. با آرزوی موفقیت برای تمامی ایرانیانی که در مسیر یادگیری و پیشرفت گام برمیدارند.