گاهی فک میکنم وقایع اوهامی هستند نقش گرفته در خیال ما و با سپری شدن اولین لحظه از این تردید شَکَم مبدل به یقین میشود چرا که به نظاره رنگ باختنشان ایستاده ام
و این لحظه با شکوه چشم مرا به سوی حقیقتی هولناک بینا میسازد
شکوهش سرچشمه اگاهیست هولناکی آن سرچشمه حقیقتی که من در ذهنم آفریدم هر آنچه هست در ذهن من بوده...!
چه بسا حقایقی که در طی زمان دستخوش تغییر شدند و چه بسا حقایقی که دو ذهن دو شخص دو جنس دو انسان از یک واقعه یکسان کاملا متفاوت درک کردند.
پس مرز حقیقت و واقعیت در ذهنها شکل میگیره یا در زندگی جاری مادی هر روزی
تعریف من با دیگری از زیبایی متفاوت است آیا تعریف متفاوت من از زیبایی در حقیقت زیبایی تغییری ایجاد میکند....
بله من نگاهم و باورم می تواند رنگ بزند به آنچه رنگش کم رنگ یا بی رنگ شده
آآ
ری