ویرگول
ورودثبت نام
Elahe
Elahe‌
Elahe
Elahe
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

پارادوکس

هم‌زمان که دلم می‌خواد موهام رو از ته بتراشم، نیاز دارم که خوشه‌های بافته‌شده‌ی بلندم رو توی باد رها کنم. می‌خوام خودم رو وسطِ جاده بندازم و زیرِ ماشین‌ها نرَم. آب بنوشم و تشنه بمونم. زندگی‌ام خالی از تغییر باشه و هم‌چنان، چیزهای جالبی اتفاق بیفتن که نمی‌تونم پیش‌بینی‌شون کنم. می‌خوام باشی و دور بودن ازت، عاشق‌تر نگه‌ام می‌داره. نمی‌خوام هیچ کاری بکنم و بیکاری ازم یه موجودِ ناراضیِ غرغرو می‌سازه. نیاز دارم توی یه پارادوکس زندگی کنم.

اصلا برای پائیز ذوق نداشته باشین
قرار نیس با معشوقتون‌ برین کلبه جنگلی‌ و آتیش روشن و کنین‌ و دورش برقصین، و زیر بارون بهت بگه دوست دارم
خبری از این کارای‌ حال خوب کن نیست
باید شیش صب بیدار شی بری پی بدبختی و کوفت و زهرمار
اصلا برای پائیز ذوق نداشته باشین قرار نیس با معشوقتون‌ برین کلبه جنگلی‌ و آتیش روشن و کنین‌ و دورش برقصین، و زیر بارون بهت بگه دوست دارم خبری از این کارای‌ حال خوب کن نیست باید شیش صب بیدار شی بری پی بدبختی و کوفت و زهرمار




۱۵
۶
Elahe
Elahe
‌
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید