انشایی با موضوع(تابستان خود را چگونه گذرانده اید؟)
اول از همه بگم که .... پارسال بابام کتابی با موضوع کشف استعداد برام خرید که در اصل سه جلد بود اما من یه جلد شم نتونستم بخونم شاید چند صفحه ای
تنها چیز قشنگی که تو این تابستون بود یکی خلاص شدن از دست آدمایی که فقط با من پدرکشتگی دارن(کادر مدرسه و همکلاسیها)و کلاس شنا بود که البته بدلایلی عقب افتاد و من الان فقط تا جلسه دوم ترم دوم رفتم کلاس در صورتی که تابستون باید سه ترم رو می رفتم
دوره امتحانا قرار شد هر کدوم رو که می خونم بزارم تو کوله پشتیم و در آخر کوله پشتی رو تو کمد دیواری اما کتابا تو کیف جمع شدن و هنوز تو اتاقمه...
بوی مهر میاد و تابستون داره کم کم تموم میشه:)
درس هارو یه کمی دوست دارم اما افراد مدرسه رو نه..؛)
دلم نمیخواد تابستون تموم شه
کسل کنندس که سر کلاس بشینی این جزوه هارو بنویسی
تابستون قشنگم داره تموم میشه....:(
کاش میشد مدرسمو حداقل عوض کنم
البته فک کنم کادر مدرسه مون با من خوب شده باشن چون موقع کارنامه دادن اینطور بنظر می رسید
کمی هم از هدایایی که تو مدرسه پخش شد میگم و نشون میدم
مدرسه هم خوبی و بدی های خودشو داره
سال ها خیلی زود میگذرن تولدم دو روز دیگه هستش و من باورم نمیشه که از تولد پارسالم یه سال میگذره
شروع دعوا ها و... هرروز ۵ ساعت آسیب روحی:))) هرروز ۵ساعت بودن کنار افرادی که تو رو نمی خوان:)))
بچه ها من ممکنه اینا رو بتونم دیگه تجربه نکنم از این خوشحالم ممکنه مدرسه مو عوض کنم ۵ساعت آسیب روحی میتونه به ۵ساعت شادی تبدیل بشه بله آره ۵ساعت بودن کنار افرادی که تو رو نمی خوان میتونه تبدیل بشه به ۵ساعت بودن کنار بهترین دوستات:))))
خوشحالم و امیدوار:)))
من النا شادمانی هستم که تازه میخواد شادمانی واقعی رو تجربه کنه😁😁😁