الی
الی
خواندن ۳ دقیقه·۲ روز پیش

جشن یلدای ویرگولی

یادتونه گفته بودم به جز جشن پنجاه تاییم دوتا جشن برای دوتا مناسبت همگانی میگیرم که سورپرایزه؟ یکیش همین جشن یلدا بود که از قبل براش برنامه ریخته بودم جشن دوم هم جشن.................چیه خیال کردی چون این یکی لو رفته بعدی رو هم لو میدم اونم به موقشه.....



امروز ۳۰آذر ۱۴۰۳،آخرین روز پاییز،من تصمیم گرفتم چندتا از بچه های ویرگول رو دعوت کنم که باهم یه جشن عالی داشته باشیم از این رو یه باغی رو اجاره کردم

چندتا از بچه های ویرگول تصمیم گرفتن بیان اونجا

اولین نفر خودم رفتم اونجا و منتظر موندم بقیه هم بیان اولین نفری که از در باغ با شیرینی،و دوتا هندوانه اومد تو،آنشرلی با موهای قرمز(مژده)بود

مژده:سلام الی😊 چطوری؟ بالاخره قیافتو دیدم ولی مسیر خیلی طولانی بود

النا:سلام عزیزم....عه یکی دیگه اومد اون کیه؟؟

نفر بعدی که با یه کیسه انار وارد شد کم نویس خودمون(کیانا)بود

کیانا:من کیانا ام مگه یه بار تو پرندمال همو ندیده بودیم؟(به پست دختران ویرگولی ۱و۲و۳ اشاره میکرد)

النا:وای سلام عزیزم آره دیده بودیم یادم رفت ولی خیلی کم میای ویرگولا

مژده:بی معرفت به من سلام نمیدی؟

کیانا:عه سلام مژده ندیدمت

سومین نفر و دومین کیانا همینطوری دست خالی وارد شد

کیانا2:سلام الی..سلام بچه ها

کیانا‌:عه سلام هم اسمم😊

کیانا2:وای فکر کن ما تو یه شهر و تو یه مدرسه و تو یه کلاس بودیم خیلی خوب میشد..کاش،هممون تو یه شهر زندگی میکردیم

نفر چهارم که با یه کیسه آجیل وارد شد فاطمه بود

فاطمه:سلام بچه ها حالتون خوبه؟

کیانا2:عه سلام تو پرندمال اصلا فرصت آشنا شدن مون نبود شلوغی امان نمیداد

فاطمه:آره واقعا😂

النا:بچه ها میدونید جای کی خیلی خالیه کلا تو فضای ویرگول؟

مژده:نیلو؟؟😥

النا:آره دقیقا من تا الان شک داشتم گوگول نیلوفر باشه ولی الان که فکر میکنم ممکنه الناز باشه

کیانا:مگه تو خودت با شماره الناز وارد نشده بودی پس الناز چطوری میتونه وارد ویرگول شه؟

النا:با شماره دوستاش

فاطمه:ولی من فک میکنم ممکنه خودت باشی النا

النا:راستی الان خود گوگول میاد میفهمیم کیه دیگه

همین لحظه گوگول به النا زنگ میزنه

النا:سلام گوگول

گوگول(با تغییر صدا):سلام الی جون من سلما خولدم نمیتونم بیام شما خوش باشید

النا:سلام مگه گوگول ها هم سرما میخورن؟

گوگول:ممیویم(قطع میکنه)😂

النا:گوگول گفت سرما خوردم😳

خب دیگه نفرات بعدی هم میان و جشن به نوعی تازه شروع میشه با آهنگ تو شب یلدای منی و کیک و هندوانه و انار و.....

حاضران ممنون از حضور تون که این یلدا رو قشنگ کرد

کیک رو کیانا میبره

هندوانه رو من

انار رو مژده و فاطمه شریکی

آهنگ رو تارا میزاره

و بیلبورد های تبریکی رو آقای بنی هاشمی و نیلوفر حسین زاده(دختر ۲۰۶صدفی دار) به دیوار میچسبونن

(بله مهمون افتخاری هم باید داشته باشیم دیگه)

کیانا آتاکیشی زاده جان جات راحته؟ چیزی نمیخوای؟ همین طوری راحت یه گوشه نشستی...

جالب ترش اینجاست آقای بابایاگا و آقای سفیر پاکی باهم یلدا گرفته بودن و پیش ما نیومدن دیگه

ولی هر چقدر به نیلوفر ۲۰۶ صدفی دار نگاه میکردم بیشتر یاد نیلوفر خودمون میوفتادم و گریم می گرفت،مژده هم خیلی،باهاش جور شده بود انگار یه چیز ذاتی داره که باعث میشه با نیلوفر ها دوست بشه😂😂😂


همه از یلدای پارسال شون تعریف کردن،خلاصه که خیلی بهمون خوش گذشت

این وسط کیانا با همه عکس میگرفت

مژده به همه چی میخندید

فاطمه و تارا برا کنکور و تست هایی که نزده بودن گریه میکردن

کیانا۲ دلداری شون میداد

خلاصه اینم از یلدا:)




پی نوشت۱:کانی یادش رفته بود آلارم بزاره خواب مونده بود

پی نوشت۲: منتظر بمانید،جشن ۵۰تایی نزدیک است

پی نوشت۳:اون جشن همگانی بعدی هم نزدیک است اما ۵۰ تایی نزدیک تر است

پی نوشت۴:ببخشید اگه بعضیا نبودن،خوشحالم که تونستم با این جشن شما رو خوشحال کنم







جشنیلداویرگول
النا هستم ملقب به الی، نویسنده نوجوانی که افکارش را به پست تبدیل میکند
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید