elmina.shariya
elmina.shariya
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

آقا پلیسه بیداره!!!

همسایه جهنمی
همسایه جهنمی


پلیس اومده زنگ خونه ما رو زده میگه بیاین پایین ازتون شکایت شده. آپارتمان ما 26 واحد هست که همگی فامیل هستیم. فامیل درجه یک، دو، سه و الا ماشاالله. خداروشکر هیچ مشکلی با هم نداریم یعنی من که واحد روبه‌روییم مادر جادریم هست مثل دو تا همسایه متمدن در کنار هم داریم زندگی می کنیم حتی چند باری که من و جاری جان یکم کدورت داشتیم هم مادرش اصلا متوجه نشد. خلاصه صبح رفتم پایین که ببینم شاکی کی هست و چرا؟

همه اهالی توی پارکینگ بودیم که یعنی کی می‌تونه از ما شکایت کرده باشه آخه ما با هم غریبه نیستیم. بعد از کلی معطلی پلیس محترم فرمودن یکی از ساکنین شکایت کرده گفته بعضی همسایه ها بدون حجاب میان تو مشاعات آپارتمان. حالا بماند که بعد شنیدن این جمله ما چقدر خندیدم. حالا به مشاعات آپارتمانمون اینقدر توجه نکرده بودیم. اصلا یه جوری مشاعات برای خودش شخصیت پیدا کرده بود که نگم براتون.

روی برگه ای که دست آقای پلیس بود همون که شب‌ها وقتی ما میخوابیم تا صبح بیداره و دنبال شکاره نوشته شده بود ورود به مشاعات ساختمان پلاک 65 در خیابان الف بدون رعایت حجاب و شئونات اسلامی. بیشتر آقایون رفته بودن سرکار و پلیس هم سعی داشت بحث رو منحرف کنه و از نبود مردها سوءاستفاده کنه که بیاین یه تعهد بنویسید و امضا کنید که دیگه مشاعات با چنین صحنه هایی مواجه نمیشه.

پدر جاریم که بسیار مردم محترم و مودبی هست ضمنا ایشون قبلا تدریس می‌کردن و الان بازنشسته شدن، وارد عمل شد. گفت باشه آقای پلیس مگه شما نمیگی اینجا مشاعات هست خب من به تمام بانوان و ساکنین آپارتمان تذکر خواهم داد که دیگه بدون رعایت شئونات اسلامی به گفته شما وارد قسمت های عمومی ساختمان نشوند اما قبلش شما باید به من یک قول بدی امروز روز دوم یا سوم محرم هست شما هم به من قول بده به این تکیه‌ای (چای‌خونه) که روبه‌روی آپارتمان ما برپا شده و دقیقا در مشاعات قرار داره چون خیابان ملک شخصی هیچ کسی نیست و همه اهالی این کوچه دارن عوارض و مالیات یکسان پرداخت می‌کنند پس کسی حق نداره ازش استفاده شخصی بکنه. به من قول بده این تکیه از این خیابان جمع بشه چون هیچ کدام از ساکنین کوچه راضی به این کار نیستند یعنی کسی تا به حال هیچ وقت از ما اجازه نگرفته برای این داربستی که داخل خیابون زده میشه و نصف کوچه گرفته میشه و ما توی این ده، پانزده شب مجبوریم یا بدون ماشین رفت و آمد کنیم یا بچه هامون که از سرکار برمی گردن ماشین‌هاشون رو خیابان‌های اطراف پارک می‌کنند بعد ساعت دوازده که کمی خلوت میشه میارن تو پارکینگ.

خلاصه جناب پلیس شما که اینقدر مشاعات براتون اهمیت داره به مشاعات ما هم توجه کنید لطفا. آقای پلیس سعس کرد خودش رو جمع و جور کنه و در انتها گفت پس منتظر احضاریه از طرف دادگاه باشید گویا شما دوست دارید این مساله با دردسر و مشکلات حل بشه به دو تا سربازی که همراهش بودن هم اشاره کرد و رفتند. بعد رفتن پلیس تا یک ساعت داخل پارکینگ بحث داشتیم که کدام از ما شکایت کرده و در نهایت متوجه شدیم همسایه‌ای که به تازگی در ساختمان ما مستاجر هست باید شکایت کرده باشه چون غیر اون غریبه نداریم. با جست و جوی ساده‌ای متوجه شدیم دقیقا همین خانم و آقای مستاجر که تقریبا دو ماه هست ساکن اینجا شده این دسته گل رو به آب داده. این خانواده در واحد خواهرشوهرم مستاجر هستند و همه اهالی قرار گذاشتن پول پیش این خانواده رو جور کنند که از اینجا بلند بشه بره آپارتمانی زندگی کنه که مشاعاتش باب میل ایشون باشه و اذیت نشن.

باشد که رستگار شویم

#روز_خبرنگار #خبرنگاران_دربند

#خاطرات_یک_شهروند

پ.ن: روز خبرنگار مبارک

پ.ن: حالا بیا بگو به عقاید هم احترام بگذاریم.

پ.ن: پیش از انتخاب ملک همه همسایگان را تفتیش عقاید کنید.

پ.ن: مرا امید به خیر تو نیست شر مرسان.

پ.ن: خونه ما هم عروسی میشه.

پ.ن: این قسمت جاری مهربون.

پ.ن: این بود انشای من با موضوع علم بهتر است یا ثروت

تفتیش عقایدهمسایهنویسندهخبرنگار
أنا و من سال‌ها با کلمات و جملات کشتی گرفتم؛ به هیچ زبانی مسلط نیستم اما همه زبان‌ها رو بلدم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید