محمد مهدی آقاخانی
محمد مهدی آقاخانی
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

آرامش قبل از طوفان

آرامش قبل از طوفان
آرامش قبل از طوفان

حدودا ۷.۸ ماهی هست که با ویرگول آشناییت دارم و میدیدم که خیلی از افراد میان و صادقانه و بدون هیچ انتظاری از خواننده ها مطالبشون رو شیر می کردن و تجرشونو به اشتراک می گذاشتن.

به واسطه کاری که دارم(برنامه نویسی و سئو) تقریبا هفته ای چند بار میومدم و تو ویرگول با اکانت های مختلف پست منتشر میکردم اما نه برای مخاطب و فقط و فقط برای گرفتن ورودی به سایت های خودم و شرکت!

الان ساعت ۱۱:۳۵ دیقه جمعه شب ۲۱ ماه خردهد ۱۴۰۰ هستش که دارم توی تاریکی اتاق خواب پدر و مادرم این متون رو مینویسم و مطمعنم که شروعی شور انگیز رو استارت زدم.

با وجود همه بازدیدایی که از این سایت داشتم ولی هیچ وقت فکر نمی کردم که یروز بیام و اینجا‌ از روی دلم متتی رو بنویسم تا افرادی مثل شما که شاید هیچ شناختی از من ندارید بخونیدش!

اما چی بهم اشتیاق داد ؟

توی شیک و حرفه ای بودن ساختار ویرگول که هیچ شکی نیست اما چیزی که واقعا منو مجاب کرد تا اولین فعالیت خودم رو اینجا شروع کنم تیکه پسری بود که هیچ شناختی ازش ندارم و درواقع نمیخوام هم که داشته باشم، داستانش رو خلاصه میکنم:

حدودا ۱ ماه پیش بود که با یکی از همین اکانتای فیکم برای بک لینک گرفتن از این سایت مطلب مخرف شیر میکردم و میرفتن که یهو چشم به مطلبی خورد که اتفاقا دختر خانمی نوشته بود(شایدم چشمم به دختر خانومی خورد که مطلبی رو نوشته بود).

متنش یه داستان کوتاه و جالب بود که دقیقا هم یادم نمیاد چی ولی مشتاق کرد که یکم باهاش ارتباط بگیرم و سر صحبتو باز کنم.

کلن ۳.۴ بار زیر پستش سوال جواب کردیم و هر سوال جوابمون چندین روز طول میکشید چون اکانت من فیک بود و من ارتباط خاصی با اون اکانت نداشتم، اما اخرین سوالم ازش این بود که سنشو بهم بگه!

گذشت و گذشت و گذشت که امشب چشم به یه مطلب چشم نواز خورد و نشستن به خوندنش و خلاصه اومدم تو سایت ویرگول.

بعد از خوندن اون مطلب دیدم یه نوتیفی برای اکانتم اومده که یه پاسخ جدید داری و وقتی بازش کردم دیدم یه پسری گفته که میخوای مخ دخترو رو بزنی و....

هیچ زمینه ذهنی ای نداشتم که داره درمورد چی صحبت میکنه چون اصلا کل داستان اون دختر خانوم رو تو ماه اخیر فراموش کرده بودم.

تیکه دی ننداخت ولی من جواب واقعا حرفه ای بهش دادم که نمیگم ریا نشه!

خلاصه جواب دادن به اون پسر این فکر روی تو مغزم انداخت که چرا من تو ویرگول فعالیت نکنم و حرف دلمو نزنم؟

یکم کنکاش کردم و تصمیم گرففتم که اولین اکانت واقعی خودم رو بسازم و اولین پستم هم با عنوان آرامش قبل از طوفان منتشر کنم.

بماند که دفعه اول اسم پست رو گذاشتم شروعی شور انگیز ولی بعد دیدم بدرد نمیخوره و این یکی بهتره!

آرامش قبل از طوفان هم اشاره به این داره که قراره چیزای از نظر خودم جالی رو اینجا منتشر کنم تا بقیه هم بتونن بخونن و نظرشونو بگن.

فعلااااا خداحافظظظطظ


ویرگول
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید