
خیلی وقته ویرگول میشناسم.خیلی وقتم هست دوست دارم بیام بنویسم اما....
اولین ها همیشه برای من قشنگترین و سخت ترین بودن.همیشه حساس بودم رو اولین.
همیشه میگفتم نه این اولین بار میبینمش باید بهترین باشم
همیشه میگفتم این اولین محتوای من برای این شرکته پس باید بی نقص و عالی باشه
یا مثلا اولین هایی که شاید یادمون نیاد مثل اولین باری که راه رفتیم.اولین باری که به یکی گفتیم دوسش داریم یا حتی اولین بوسه.
شاید انقدر این اولین ها رو برای خودم بزرگ کردم تا مانع انجام خیلی از کارهایی شد که دوسشون داشتم.
حس میکنم ماها تو اولین بارها خودمون نیستیم یا شایدکمی فاصله داریم با خودمون.وقتی کسی رو برای اولین بار قرار ببینیم بهترین ورژن ما برای اون قرار میره.ورژنی که دوست داریم باشیم تا اونیکه هستیم.یا حتی روز مصاحبه کاری یا اولین روز کاریمون.شخصیت کاری ،قوی و خستگی ناپذیرمون سرکار حاضر میشه.
من خودم هیچ وقت برخورد و شخصیت طرف مقابل تو اولین ملاقات یادم نمیره.
شاید این اشتباه باشه چون زندگی ما ادما روزانه پر از اتفاقاتیه که مارو در لحظه تحت تاثیر قرار میده.شاید قبل اینکه ببینمش خبر بدی شنیده باشه یا حتی وقتی داشته پیاده به سمت کافه میومده ماشین تو خیابون با سرعت زیاد رد شده و تموم ته مونده بارون شب قبل رو لباسش پاشیده....