ویرگول
ورودثبت نام
دِل شو
دِل شو
خواندن ۱ دقیقه·۲ ماه پیش

از سر گیری تاریخ


چوب خیزران را که دید، ناله زد: «یا حبیباه! یا رسول الله!»
برای رسوا کردن یزید، از جا برخاست.
صدای افرادِ ایستاده در گوشه و کنـار، شنیده می‌شد؛
_او دخترِ علی است.
_مانند او سخن می‌گوید.

امّـا درگوش فضه، صدای فاطمه سلام‌الله‌علیها پیچید؛
«اِعْلَمُوا اَنّی فاطِمَهُ وَ اَبی‏ مُحَمَّدٌ!»

در قاب خیالش، قامت دختر رسول الله نقش بست. آن زمان که به طرف مسجد قدم برداشت. شنید که می‌گویند، فاطمه در گام برداشتن، شبیه رسول‌الله است.

زینب سلام الله علیها، حت‍ّی شباهتش به پدر را، از مادر آموخته‌بود.

گریه‌ی افراد در دربار یزید، هم‌چون همهمه‌ی گریه و ضجه‌ی مهاجرین و انصارِ در مسجدِ مدینه، بلند شد. فضه چشم به دهان زینب دوخته‌بود و دختر رسولِ خدا را در او می‌دید.
به گمانم همان‌جا بود که فهمید عاشورا از سقیفه آغاز شد.





+كانت مشيتها مشية ابيها رسول الله و منطقها كمنطقه؛ راه رفتنش چونان راه رفتن پدرش، رسول خدا است و سخن گفتنش، چونان سخن گفتن پدرش.

+منطقها كمنطق ابيها اميرالمؤمنين عليه السلام؛ سخن گفتنش چونان سخن گفتن پدرش امیر مومنان است.



بعد از چهل روز، خواهر بر سر مزار برادر...

روزِ عاشورا و چهل روز بعدِ آن...خواهر، چه دید؟

خودش فرمود: ما رأیتُ إلّا جمیلا...

مذهبیاربعینخطبه فدکیهحضرت زینببانو فضه
🧕 www.delshow.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید