کتاب «بر کدامین مصیبت باید گریست؟»، نوشتهی سید محمدتقی قادری، با رویکردی تحلیلی و روشی جدید، نگاهی نو به واقعهی عاشورا داشته است.
این کتاب، در سی فصل به رشتهی تحریر در آمدهاست. در آغاز هر فصل، تیترِ گزارشگونهای به چشم میخورَد و بهانهی شرح هر کدام از گزارشها، سوالاتی است که در ابتدای فصل، پس از طرح گزارش، مطرح گردیدهاست.
برای رسیدن به پاسخِ سؤالات، واقعهی مربوط به گزارش، توصیف شده و در ادامه، پاسخ سوالاتِ مطرح شده، بر اساسِ شرحِ گزارش، تبیین میشود.
تا دید دارم عکس میگیرم، اومد و یه اثر از خودش به جا گذاشت. انگشتان کوچک، همراه با این سوال که چرا داری عکس میگیری؟
دو سوال و جوابهای آن از متن کتاب؛
۱) آیا فرمان بیعت گرفتن از امام حسین، تصمیم شخص یزید بن معاویه بود یا سرجون مسیحی؟
این مسلم است که یزید تصمیم برای گرفتن بیعت از امام حسین علیهالسلام را داشته است و باید گفت دخالت یزید در تمام مراحل واقعه عاشورا قطعی است.
ولی یافتن ردپای کسانی که در این واقعه دخالت مستقیم یا غیر مستقیم داشتند، بسیار مهم است.
از آغاز ورود پیامبر اسلام تا سال ۶۰ هجری تاریخ سیاسی اسلام در برخورد با شبکه اهل کتاب، مراحلی را گذرانده است.
الف) از سال ورود پیامبر تا سال دوازدهم هجرت،
مسلمانان رابطه تعریف شدهای با اهل کتاب یهود و نصارا داشتند. با توجه به آیاتی از قرآن و بر اساس سیره نبوی همه مسلمانان خود را مکلف میدانستند که از هر گونه اختلاط و صمیمیت با اهل کتاب پرهیز نمایند.
ب) از آغاز خلافت عمر یعنی از سال دوازدهم هجری تا سال بیست و پنج هجرت یعنی پایان خلافت عثمان، خط قرمز ممنوعیت ارتباط با شبکه اهل کتاب شکست میشود و ارتباط با اهل نفاق از یهود و نصارا به مرز اختلاط و صمیمیت میرسد و یهودیان و مسیحیان به ظاهر مسلمان جزء یاران نزدیک خلیفه به شمار میآیند.
ج) در دوران حکومت معاویه روند نزدیکی به شبکه اهل نفاق یهود و نصارا شتاب بیشتری پیدا میکند. معاویه دست اهل کتابِ به ظاهر مسلمان چون
ابوهریره کعب الاحبار
را باز میگذارد و آنان اقدام به جعل احادیث میکنند.
هم چنین یهودیان و مسیحیانی که حاضر نبودند مسلمان شوند با همان شناسنامه یهودیت و مسیحیت به حساسترین پستها گمارده شدند. مثلاً سرجون مسیحی را بر پست مشاورت سیاسی و سمت مشاورت به وزارت مالیه یعنی اقتصاد گمارد.
چنان چه بعد از معاویه وقتی یزید آگاه شد که کوفه در حال شورش عمومی است با مشورت سرجون مسیحی عبیدالله را به فرماندهی کوفه انتخاب میکند.
قطعاً در نامه کوتاه صدور فرمان بیعت یا شهادت امام حسین علیهالسلام این سرجون مسیحی که به یزید خط میدهد.
۲) چرا مردم مدینه امام حسین علیهالسلام را همراهی نکردند؟
این اتفاق را میتوان معلول چند علت دانست از جمله:
الف) ضعف در دشمن شناسی مردم مدینه؛ مردم مدینه امام را می شناختند اما یزید را آن گونه که بود نمیشناختند. آن ها به خیال خود خلیفه را مؤدب به آداب اسلامی میدانستند.
ب) قداست سازی نسبت به مقام خلافت عامل دیگری بود بر سکوت مردم؛ چرا که مخالفت با خلیفه را خروج بر خلیفةالله میدانستند.
ج) فرو رفتن مردم مدینه در تجملات و عافیت طلبی و تلاش برای کسب دنیا و زراندوزی بود نه کسب شهادت.
د) دوری مردم از اهل بیت. معاویه در طول خلافت خود مردم را از اهل بیت دور کرد و اهل بیت را در حاشیه قرار داد. او در پایان نمازهایش بر امیرالمومنین سب میفرستاد. در چنین فضایی طبیعی است که خروج امام از مدینه مردم را به هیچ واکنشی ودار نمیکرد.
ه) خواص جامعه چون محمد حنیفه و عبدالله جعفر و عبدالله بن عباس هر کدام موضع خاصی داشتند. آنها قیام را صحیح نمیدانستند. در نتیجه مردم سر درگم بودند که چه کنند؛ چرا که عوام تأثیر از خواص میگیرند.
و) خفقان و استبداد حکومت اموی؛ در نتیجه کسی جرأت ابراز حمایت از اهل بیت را نداشت.
نکات مثبت این کتاب
دسته بندی مطالب، بیان مطالب به صورت سوال و جواب و نتیجهگیری در انتهای هر سوال و همچنین هر فصل است.
همینطور استفاده از منابعی که بیشترین قرابت زمانی را با واقعهی کربلا دارد.
خواندن و ایبسا مطالعه این کتاب، خالی از لطف نیست.