آماده اید بچه ها؟
بله ناخداااااااااااااااا
تو شهر بیکینی باتم (شهر باب اسفنجیه چیز دیگه ای نیست)
همه مردم شاد بودن و به رستوران آقای خرچنگ میرفتن و همبرگر دریایی میخوردن امکان نداشت کسی تو این شهر روزی یک بار به رستوران آقای خرچنگ نره و از همبرگری که باب اسفنجی درست میکنه نخوره
پلانکتون که دیگه نمیدونست برای بدست اوردن فرمول همبرگر مخصوص چیکار کنه پیش کارل (دستیارش که کامپیوتر بود )
میره و بهش با عصبانیت میگه: کارل من دیگه نمیتونمممم خرچنگ هروز و هروز پولدار تر میشه و من فقط باید تو یک سطل مسخره زندگی کنم
کارل که مخترعشو ناراحت دید بهش گفت بیا خونه سطل اشغالتو بفروش و پولشو بده به اقای خرچنگ اون عاشق پوله و همه چیو به پول میفروشه
پلانکتون هم خنده ای (استارت ژیانی) کرد و گفت عجب فکر خوبی
رفت پولاشو از بانک گرفت و خونشو فروخت اقای خرچنگ هم که وان پول رو دید دست از پا نشناخت و کل رستورانشو که فقط توش همبرگر میفروخت رو با فرمول سری داد به پلانکتون پلانکتون هم اونجارو به شعبه دوم آشغال فروشی تبدیل کرد
باب اسفنجی و اختاپوس که بیکار شده بودن ناراحت بودن اختاپوس کلارینتشو فروخته بود باب اسفنجیم گری رو تا خرجشون در بیاد
یک روز باب اسفنجی با پاتریک و اختاپوس میرن جلوی در خونه اقای خرچنگ در میزنن و یهو یک نهنگ درو باز میکنه باب اسفنجی یهو از مکعب به ذوزنقه تبدیل میشه (شلوارش پر از اب شده )
بهش میگن نهنگ تو کی هستی؟ مگه اینجا خونه خرچنگ نیست
نهنگ میگه من کارل دخترشمممم/ پاتریک میگه عههه چجوری میشه که یک نهنگ دختر یک خرچنگ باشه :|
اختاپوس میگه سریعع به اون بابای دست چنگکیت بگو بیاد تا حسابشو برسیم کارل میگه شما کار دارین پس برین تو منم میرم با دوستام بیرون تا ریختتونو نبینم
سه تایی میرن میبینن اقای خرچنگ تو حمومه و ماسک خیار گزاشته و با پولای توی وانش زیر بغلشو کیسه میکشه
اختاپوس با یکی از پاهاش حلق خرچنگو میگیره بهش میگه بگو ببینم چرا رستورانتو دادی به اون موجود یک چشم
زود بگو تا با 5تا پای دیگم نزدم تو صورتت
خرچنگ میگه صبر کن تازه پوستمو تمیز کردم و کلی پول بابتش دادم
اول یک سوال داشتم ؟ باب اسفنجیم میگه بپرس
خرچنگ: پاتریک اینجا چیکار میکنه اونکه اصلا تو رستوران من نبوود
پاتریک میگه : جزوی از کارکنانش نبودم ولی عاشق همبرگراش بودم من هم اونجا سهمی داشتم عاشق اونجا بودم
اختاپوس یکی از پاهاشو مشت میکنه میگه جواب سوالمو میدی یا بزنمت !!!
خرچنگم میگه باشه باشه بزارین از اول بگم : اسم اصلیم خرچنگ نیست این اسم طبیعتیم هست
اسم اصلیم مستر آجو هستش (دستیار کارگردان نمیدونه اسمش چرا اینه خود کارگردان اصلی بگه لطفا )
پاتریک : خوب چرا جایی که ما عاشقش بودیمو به پول فروختی باب اسفنجی شبا با کفگیر میخوابید الان دیگه نوموتونه بخوابه
خرچنگم میگه صبرر کنین منن نمیدونستم با فروختن اون رستوران کل شهر بیکینی باتم رو ناراحت میکنم
باب اسفنجی میگه اما اقای مستر آجو ماکه کلی اعتراض کردیم که نباید این کار رو بکنین چرا شما به اعتراض های ما بی اهمیت بودین و این کارو با ما کردین
اختاپوس با اعصبانیت میگه با پولی که با از بین بردن شادی یک شهر بدست اوردی برای خودت چیکارا کردی
مِستر آجو میگه پول کدوم پول منکه چیزی یادم نمیاد
اختاپوس میگه زود باش بهم بگو باهاشون چیکار کردی تا با چشمات بندری اختاپوس بدون پای یکی مونده به وسط درست نکردمم
خرچنگ: باشه صبر کنن من پولشو برای زیبایی شهر خرج کردم
پاتریک : منظورت از زیبایی شهر وان پر از پولیه که الان داخلشی
باب اسفنجی: حتما منظورش چیزای گرون قیمتیه که برای خودش خریده
خرچنگ : خوب دوستان بلاخره منکه پولدار باشم انگار شما پولدارید اینطور نیست :\
اختاپوس : بسههه دیگه من میخوام این موجود زشتو بپزم و بخورم
خرچنگ : نهههه ترو خدا نه من یک دختر 30 متری دارم با مادر پیر و کلی پوول
میتونم دوباره یک رستوران خرچنگ و برادران بجز پلانکتون بسازم تا مردم شهر بیکینی باتم دوباره دور هم شاد باشن
پاتریک : اوه ینی من میتونم دوباره همبرگر بخورم؟؟
باب اسفنجی : دوباره با کفگیرم میتونم خوابای خوب ببینم
خرچنگ : اره همه اینا رو میتونین داشته باشین فقط بزارین من راحت باشم اختاپوسم دوباره میارم سر کار و بیمشو رد میکنم
اختاپوس : اوه نه فقط همون بیمه برای من کافیه دوباره نمیخوام کنار باب اسفنجی کار کنم .
ببخشید اگر مثل قاشق نشسته خودمو انداختم وسط مسابقه :))الان خودمو شستم
ممنون که مطالعه کردین و امید وارم حال دلتون خوبو شاد باشه و مِستر آجو هم به ما جواب بده تا با چشاش بندری اختاپوس بدون پای یکی مونده به وسط درست نکردییم :)))))