هادی فقیهی، اقتصاددان عربستانی.
سه برنده این جایزه، دارون عجم اوغلو، سایمون جانسون و جیمز رابینسون، به شکل قابل توجهی به توسعه نظریه نهادی رشد اقتصادی کمک کردهاند. خلاصهای از ایدههای آنها این است که ساختار نهادی یک کشور تأثیر مستقیمی بر نوع فعالیتها و روابط اقتصادی آن کشور دارد و در نتیجه بر رشد و رفاه اقتصادی اثرگذار است. این ساختار نهادی شامل اصول حقوقی و کیفیت اجرای آن، صیانت از مالکیت خصوصی، مبارزه با فساد، و سرمایهگذاری در سلامت و آموزش افراد و خانوادهها میشود. کشورهایی که رویکردی اتخاذ میکنند که این نهادها را تقویت کند، محیطی خلاقانه و مناسب برای فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی ایجاد میکنند و نوآوری و کارآفرینی را تشویق میکنند. نتیجه این فرآیند معمولاً رشد اقتصادی و رونق است.
مهمترین پژوهشی که این برندگان نوبل ارائه کردهاند، به تحلیل تأثیر استعمار اروپایی، طی ۴۰۰ سال گذشته بر وضعیت اقتصادی کنونی مستعمرات سابق پرداخته است. برخی از این مستعمرات مانند استرالیا، نیوزلند، آمریکا و کانادا اکنون جزو ثروتمندترین کشورهای جهان هستند، در حالی که دیگر مستعمرات، بهویژه در آفریقا مانند کنگو، از فقیرترین کشورها محسوب میشوند. نکته جالب اینجاست که در ابتدای دوران استعمار، این کشورها از نظر منابع طبیعی و موقعیت جغرافیایی شرایط مشابهی داشتند.
بهگفته عجم اوغلو و همکارانش، رمز موفقیت یا ناکامی این کشورها در نوع نهادهایی است که استعمارگران بنا کردهاند یا از آنها حمایت کردهاند. در کشورهایی که رشد اقتصادی کردهاند، نهادهایی بر پایه احترام به قانون، مالکیت شخصی، آزادی بازارها و سرمایهگذاری در توسعه مستعمره و جمعیت آن ایجاد شده است. در حالی که در کشورهایی که افول کردهاند، استعمارگران نهادهایی را ایجاد کردهاند که هدفشان غارت منابع مستعمره با استفاده از زور و یا ایجاد اختلافات بود، بدون هیچگونه سرمایهگذاری در توسعه.
اگرچه دوران استعمار به پایان رسیده، اما اثرات آن هنوز باقی است و نهادهایی که برای استخراج منابع و ارزش از مستعمرات بنا شدهاند، همچنان مانعی برای رشد اقتصادی آنها به شمار میآیند. مثالی درباره اقتصاد آرژانتین، نشاندهنده شباهتهایی است؛ جایی که استعمارگران اسپانیایی زمینها را به صورت اقطاعی توزیع کردند، که منجر به تمرکز ثروت در دست اقلیت بورژوا شد. در مقابل، در آمریکا، قوانین احیای زمین به توزیع عادلانهتر زمینها کمک کرد و باعث بهرهبرداری بهتر از منابع طبیعی شد.
پژوهشهای عجم اوغلو، جانسون و رابینسون به شکل مستند و علمی رابطه میان کیفیت حکمرانی نهادهای اقتصادی و محافظت از حقوق فردی و تشویق سرمایهگذاری را با رشد اقتصادی نشان میدهند.
اما چرا استعمارگران اروپایی به غارت آفریقا روی آوردند و در عوض استرالیا را توسعه دادند؟
تحقیقات این دانشمندان به این نکته اشاره میکند که یکی از عوامل کلیدی، نرخ مرگ و میر بالا در میان استعمارگران اروپایی در مستعمرات آفریقایی بوده است. به عنوان مثال، در غرب آفریقا، نرخ مرگ و میر مستعمرهنشینان به ۸۰ درصد میرسید، اغلب به دلیل بیماریهای بومی. این شرایط باعث شد که اروپاییها از تلاش برای ایجاد مستعمرههای پایدار در این مناطق دست بکشند و در عوض مدل استعمار مبتنی بر غارت و بردهداری را به کار گیرند. برای موفقیت این مدل، نهادهایی نیاز بود که به جای قانون، بر قدرت و تسلط اقلیتی از مردم محلی تکیه کنند تا به استعمارگران در استخراج منابع کمک کنند. این نهادها و اقلیتها حتی پس از استقلال مستعمرات نیز همچنان کنترل اقتصاد این کشورها را در دست دارند.
البته، نظریات عجم اوغلو همواره بیچونوچرا نیستند. به عنوان نمونه، پژوهشی جدید نتایج مطالعهای مشهور از او را که به شدت مورد بحث قرار گرفته، زیر سؤال برده است. این مطالعه، رابطه نزدیکی بین دموکراسی و رشد اقتصادی را مطرح کرده بود، اما پژوهش جدید از روشی متفاوت استفاده کرده و نتیجهگیری کرده است که این رابطه وقتی از روششناسی دقیقتری استفاده شود، از بین میرود. تفاوت اصلی در رشد اقتصادی میان کشورهای دموکراتیک و غیردموکراتیک بیشتر به تحریمهای اقتصادی آمریکا و اتحادیه اروپا علیه رقبای خود بازمیگردد، نه به وجود دموکراسی.
با این حال، فارغ از موافقت یا مخالفت با نظریات عجم اوغلو، او یکی از مهمترین و بحثبرانگیزترین اندیشمندان اقتصادی قرن حاضر به شمار میرود.
منبع: صفحه توییتری هادی فقیهی