شکیباترین شاملویی که ویرگول سانسورگر و قاتل سخن ! به خود دیده در این پست جریان ناموفق مخ زنی یک جوانک جهول مزین و مجهز به مقوای ارشد ! را نوشته . اگر نخوندید بخونید .
بنظرم کار جوانک ابله تنها یک حٌسن داشت و آن انتخاب دختری زیبا رو و زیبا قلم و زیبا فکر بنام شکیبا شاملو بود ولاغیر . اگر روزی آن جوانک مزین به مقوای ارشد! این سطور را خواند بداند و آگاه باشد که فرصتی و انتخابی بهتر از این در زندگی اش نخواهد داشت و صد افسوس که با نابلدی و ناپختگی و حماقت این تنها فرصت زندگی بی ثمر خود را به فاک عظما داد .
و اما برای اینکه این نابلدی و ناپختگی این جوانک ابله را بشوریم ببریم پایین یه شعری از مولانا هست که تقدیم به همه عشاق ورپریده میکنم :
داستان آن عاشق که با معشوق خود برمیشمرد خدمتها و وفاهای خود را و شبهای دراز را و میگفت که من جز این خدمت نمیدانم و اگر خدمت دیگری هست مرا ارشاد کن
آن یکی عاشق به پیش یار خود **** میشمرد از خدمت و از کار خود
کز برای تو چنین کردم چنان **** تیرها خوردم در این رزم و سنان
مال رفت و زور رفت و نام رفت **** برمن از عشقت بسی ناکام رفت
هیچ صبحم خفته یا خندان نیافت **** هیچ شامم با سر و سامان نیافت
صد سخن میگفت زان درد کهن **** در شکایت که نگفتم یک سخن
حالا جواب معشوق
گفت معشوق این همه کردی و لیک **** گوش بگشا پهن و اندر یاب نیک
کانچه اصل اصل عشق است و ولاست **** آن نکردی , اینچه کردی فرع هاست
گفتش آن عاشق بگو کان اصل چیست؟ **** گفت اصلش مردنست و نیستیست
تو همه کردی , نمردی , زنده ای ***** هین بمیر ار یار جان بازنده ای
پ . ن با طعم سانسور : سرو ته شعر را زدم . دنبال شعر کامل هستید باید یه کم زحمت بکشید سرچ کنید و یا مثنوی را بخونید
پ.ن با طعم تخم مرغ گندیده : یکی نیست به این ابله بگه آخه الاغ مخ یه دختر زیبای فلسفه هنر خونده را اینطوری میزنن ؟ خداااا خداااااا کیا مقوای ارشد گرفتن توی این خراب شده ؟؟ ما با کیا شدیم یه امت واحد ؟
پ . ن با طعم نقل و نبات و آبنبات : ولله بنده شخصا قول میدم اگه یکبار دیگه شکیبا شاملو بره ساختمون روانشناسی و من ببینمش این افتضاح و خسران عظیم را جبران کنم
و خداوند همه ما را شفا بدهد و آدم بکند :-))