گاهی از میون هزاران هزار انوار درخشان و خیره کننده و زیر سایه ی درخشش (چه پارادوکسی! درخشش سایه داره و سایه اش حمایت انگیزه) اون همه نور نمیتونی حتی یه رنگ کوچیک به زندگی از رنگ افتاده ات بپاشی تا اونو از بندتعلقِ اونهمه سیاه و سفید و خاکستری بودن خلاص کنی، گاهی هم توی تاریکی وهم انگیز یه شب طولانی و بی فروغ چشمات بندِ یه کورسویی از نور میشه وُ جهانت رو سبز میکنه? سبز یعنی یه رنگ تازه! یعنی هرچی هم سیاه بپاشی بازم اون ته مه ها یه رنگیه که اسمش دیگه سیاه مطلق نیست یعنی با چشمات با ذهنت با قلبت میتونی پر بکشی و بزرگ و بالنده بشی..
خوشحالم که اینجا رو پیدا کردم:))
سبز یعنی پرواز...