ویرگول
ورودثبت نام
Experiencee
Experiencee
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

سیاست همسان سازی در جنگل (#مهسا_امینی)

همه‌ی شکوه ملتم!

جنگلی زیبا می‌بینید و از زیبایی آن مبهوت می‌شوید! جنگل، گرچه یک واحد زیبا و باشکوه به نظر می‌رسد، ولی شما می‌دانید که، در حقیقت، این جنگل تشکیل یافته از انواع و اقسام درختان، بوته‌ها، علف‌ها، چرندگان و درندگان، و پرندگان و حشرات و کرم‌ها؛ حتی شاید از موجودات نامریی چون جن و پری که در لای تخته سنگ‌ها جایی پنهان شده‌اند؛ نیز از رودها، و جویبارها و شیارها و پشته‌ها و... از مارهای گزنده و کژدم‌ها و گرگ‌ها و خرس‌ها و حیوان خطرناک دیگر.

pinterest.com/pin/35747390779418797/
pinterest.com/pin/35747390779418797/


شما جنگل را دوست دارید و می‌خواهید حفظ شود. برای این کار آیا برنامه برای بهینه‌سازی جنگل می‌ریزید؟ آیا حکم می‌کنید که تمام درختان جنگل باید برگ‌هایشان به نحوِ مطلوب شما رشد کند؟ آیابرخی درختان را ریشه‌کن می‌کنید و جای آن درختان مطلوب خود را می‌کارید؟ آیا حکم به قتل‌عامِ همه‌ی گرگ‌ها و مارها می‌دهید؟ آیا جریان رودخانه‌ی مارپیچ وسط جنگل را بهینه و آن را مستقیم می‌کنید؟


برخی از این کارها را انسانِ مدرن انجام داد و نتیجه‌اش را دید! در آلمان، جنگل‌داری علمی راه انداختند و جنگل‌ها را مرتب کردند، با چند نوع درختِ خاص که در ردیف‌های منظم کاشته بودند تا بیشترین صرفه اقتصادی را داشته باشد. تا صد سالی هم خوب جواب داد؛ بعد یکباره بعضی جنگل‌ها دچار مرگی برگشت‌ناپذیر شد. واژه Waldsterben (مرگ جنگل) از آن موقع وارد واژگان آلمانی شد.

در همان آلمان، گویا هیتلر زمانی تصمیم گرفت که مسیر پیچ‌پیچ بعضی رودها را مستقیم کند که موجب سیل شد!

در آمریکا، گرگ‌ها را قلع و قمع کردند. و نتیجه‌اش این شد که در جایی مثل پارک ملی یلواستون، تا سالها پارک حالت بیماری داشت، تا آن‌که دوباره گرگ‌ها را به آن‌جا برگرداندند.

[ Nick Mott/MTPR ] یلواستون
[ Nick Mott/MTPR ] یلواستون


حتی خیلی ساده‌تر از آن: در آفریقا، بر روی درختی که در دشت‌های آفریقا می‌روید و معمولاً زرافه‌ها برگ‌های آن را می‌خورند، آزمایشی انجام دادند. خیلی ساده حصاری دور آن کشیدند تا زرافه‌ها به آن دسترسی پیدا نکنند. نتیجه آن شد که آن درختِ موردِ آزمایش خشکید! چرا؟ چون وقتی زرافه‌ها از برگ درختان می‌خوردند برگ‌ها شیره خاصی ترشح می‌کردند که غذای مورچه‌ای خاص بود، که یکی از کارهای آن نوع مورچه حفاظت از آن درختان در مقابل نوعی آفت بود!

خواهید گفت: «ولی می‌شود جنگل را از بعضی خطرات حفظ کرد، مثلاً از آتش!» کاری که در قرن گذشته در خیلی از جاهای دنیا کردند. نتیجه‌اش آن شد که چوب و شاخه و برگِ خشکیده‌ی درختان جمع شد، و به جای آتش های کوچکِ موضعی، آتش های بزرگی را موجب شد که کلِ هستی جنگل تهدید می کرد. معلوم شد جنگل برای حیات خود به آتش نیازمند است!

حال #ملت، مردم یک کشور، مانند یک جنگل باشکوه است. اگر حتی واحدی باشکوه و زیبا به نظر رسد، آن‌چه آن را تشکیل می‌دهد هزاران هزار، نه، بلکه میلیون‌ها و میلیاردها، جزء کوچک و بزرگ است که در تکاپوی‌اند و هرکدام شکل خود را و خاصیت خود و نوع زندگی خود را دارد.

ملت را نمی‌توان بهینه‌سازی کرد! نمی‌شود برایش برنامه‌ریزی کرد. حتی خطرناک است برای آن هویتی غیر از اجزایش در نظر گفت (به خصوص که مرزهای کشورها تصنعی و حاصل داد و ستدهای سیاسی- نظامی است).

بسیار طبیعی به نظر می‌رسد وقتی می‌گوییم جنگل را نمی‌شود بهینه کرد، نمی‌شود درختانش را همشکل یا حتی مشابه کرد، نمی‌شود برایش برنامه ریخت!

ولی یک ملت هزاران بار از یک جنگل پیچیده‌تر است. با این وجود، از زمان مشروطه به بعد، سعی شد برای ملت ایران، به اسم ملی‌گرایی، برنامه‌ریزی مرکزی کنند، لباسش را متحدالشکل کنند، زبانش را متحد کنند! و این قدر الان این‌ها طبیعی به نظر می‌رسد که افراد از شنیدن حرفی غیر از این تعجب می‌کنند!

از رضاخان و برنامه یکسان کردن لباس‌هایش بگیر تا امروز! روزی به دانشجویی می‌گفتم که خیلی زشت است که در دانشگاه‌ها مانتوی ملهم از چین کمونیست لباس رسمی است، ولی به دختران اجازه استفاده از لباس‌های محلی و قومی خود را نمی‌دهند! با تعجب گفت: «شما چگونه می‌خواهید اجازه دهید که دانشجویان هر کدام لباس محلی خود را داشته باشند! این به هرج و مرج می‌انجامد!»

یا در مورد زبان! چیزی به اسم زبان ملی اختراع فرانسوی‌هاست در دوره انقلاب کبیر فرانسه، زمانی که اکثریت این کشور زبان فرانسوی صحبت نمی‌کردند! اما مقوله زبانِ ملی الان به عنوان یک اصل خدشه‌ناپذیر و مقدس تلقی می‌شود.

اما واقعیت آن است که زبان‌های مختلف، اقوام مختلف، شکل‌های مختلف، فرهنگ‌های مختلف، حتی مذاهب مختلف، خواست خداوندند. یکسان‌سازی (مطلوب مدرنیسم و ایدئولوژی‌های مدرن) چیزی نیست مگر حرکتی برخلاف طبیعتِ الهی و ملهَم از شیطان!

خداوند در ذات خود بی‌نهایت است و بی‌نهایتیِ شکل‌ها و فرم‌ها و گونه‌ها را دوست دارد. یگانگی فقط ورای شکل‌ها و فرم‌ها و گونه‌هاست! در سطحِ دنیای صور، دنبال کردنِ همشکلی فقط طغیانی است در برابر بی‌حدی خداوند و نیت خلاقانه او!


این هم از عجایب روزگار است که دست تقدیر بر آن قرار گرفت که رسواکننده‌ی پلشتی و بیهودگی و زشتیِ برنامه‌ریزی متمرکز فرهنگی و یکسان‌سازی (آن هم به اسم خدا و دین) دخترکی جوان باشد، از شهری کوچک در نقطه‌ای مغفول در حاشیه‌ی کشور، از یک اقلیت دینی و زبانی! یعنی همه‌ی آن چیزی که از دایره‌ی کوچک برنامه‌ریزان بیرون است.

انگار که خدا می‌خواست تمام قدرت‌نمایی و لاف‌زنی و گزافه‌گویی، و تمام مکر و حیله‌اندیشی و غرورِ اینها را با یک شکوفه‌ی ناشناخته از باغ‌های زیبایش به ریشخندی ابدی بگیرد!

واللهُ خیرالماکرین

الله یستهزئُ بهم و یمُدُّهم فی طغیانم یَعمَهون

#مهسا_امینی


از کانال تلگرام جناب گاو >> https://t.me/jenabegav/889

اسیمیلاسیونیکسان سازیهمسان سازیمهسا امینیفاشیسم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید