از این است که هرگاه پدرم و همدرسی هایش گرد هم می نشینند و از حوزه های درس و اخلاق ادیب نیشابوری و آقا بزرگ حکیمی آشتیانی و میرزا حسنعلی قهرمان و میرزای اصفهانی یاد می کنند، چهره شان از آتش خاطره های پر از عصمت و قداست تافته می شود و چشم هایشان از حسرت آن ایام رفته به اشک می نشیند؛ و من...
صفحه ی ۴۱ کویر دکتر شریعتی